برای دردانه ام

سفر به بندرانزلي

موش موشكم براي تعطيلي ولادت حضرت علي (ع) تصميم گرفتيم كه بريم سفر و بندرانزلي رو بعنوان مقصد انتخاب كرديم و من از مدتها قبل از طرف ادارمون جا رزور كرده بودم ... روز دوشنبه 22 ارديبهشت  حدوداي ساعت 4 راه افتاديم به سمت بندر انزلي و حدوداي 8 شب رسيديم (البته تو راه يكي دو بار نگه داشتيم ) و بعد رفتيم مهمانسراي اداره كه از نظر موقعيت خيلي خوب بود و همه جا در دسترس...همون شب پياده  رفتيم پارك ساحلي و كنار دريا بوديم و شما حسابي شن بازي كردي...سه شنبه 23 ام كه مصادف با روز پدر بود( ناگفته نمونه كه هديه روز پدر بابا حميد و بابابزرگ رو زنجان تقديم كرده بوديم) بعد از خوردن صبحانه راه افتاديم به سمت آبشار ويسادار كه در پره سر از توابع شه...
30 ارديبهشت 1393

نوروز سال 1393 سفر به اهواز و ...

نازنينم     تو مرا ياد كني يا نكني باورت گر بشود ؛ گر نشود حرفي نيست ....اما...... نفسم ميگيرد ... د ر هوايي كه نفسهاي تو نيست !!!! فرشته كوچوي من ؛ سال نو رو بهت تبريك ميگم و  اميدوارم سال خيلي خوبي پيش رو داشته باشي ..همراه با سلامتي و شادي و موفقيت  به پيشنهاد عمو جون و خانواده ش از يكي دو ماه مونده به سال جديد برنامه سفر ترتيب داديم و چند جا مد نظرمون بود و نهايتا با توجه به سنجيدن همه شرايط استان خوزستان به عنوان مقصد انتخاب شد . چند جلسه برنامه ريزي باهاشون داشتيم كه كي راه بيفتيم و چي ببريم و ...و شما هم هي ميگفتي ميخوايم بريم اهواز. به همه خبرش رو دادي نهايتا روز 2...
1 فروردين 1393

سفر به ساری و رامسر

فرشته ی من  برای تعطیلات عید قربان تصمیم گرفتیم بریم شمال و به همین منظور روز عید قربان (چهارشنبه 24 مهر) ؛صبح زود راه افتادیم به سمت تهران و بعد از صرف صبحانه در خلال مسیر به تهران رسیدیم و بعد هم از مسیر دماوند- به سمت ساری ادامه ی مسیر دادیم . ناهار رو تو فیروز کوه خوردیم و بعد از گذشتن از قائم شهر حدودای 6-7 عصر رسیدیم ساری و بعد از اسکان رفتیم خیابون فرهنگ که متاسفانه اکثر مغازه ها بسته بود و این بود که صمیم گرفتیم بریم فرح آباد که نزدیکترین دریا به ساری به حساب میاد.زیاد باب میل نبود چون بخاطر شلوغی دست فروشها و موزیک بلند و ... اون حس آرامش رو از آدم میگرفت . شام رو در راه برگشت تو بوف خوردیم و روز 5 شنبه هم به پیشنهاد یکی از ...
24 مهر 1392

سفر زيارتي به قم و جمكران و كاشان

بهونه زندگيم من فرصت دارم كه كودكم را بزرگ كنم ؛ سعي خواهم كرد كمتر سخت بگيرم و بيشتر تائيدش كنم ؛ از جدي بودن دست بر ميدارم و بازي را جدي ميگيرم  ؛بيشتر از آنكه به ساعتم نگاه كنم به او نگاه ميكنم ؛ خدايا شكرت كه هنوز دير نشده.......  وقتي شما به دنيا اومدي و يه جورايي با خدا راز و نياز كرده بودم كه دختر باشي و صحيح و سالم كه هم اسمت رو تو گوشت معصومه بزاريم و هم هر وقت شد ببريم  حرم حضرت معصومه .  خيلي وقت بود كه ميخواستيم و عملي نميشد تا اينكه بالاخره روز 23 مرداد به اتفاق بابا جون و عمه جون و پسر عمه هاي مهربون   حدوداي ساعت 4 عصر راه افتاديم به سمت قم  و حدود 9:30 رسيديم . و رفتيم جايي كه من از طرف...
23 مرداد 1392

اولین مسافرت حقیقی

قشنگی زندگی اولین مسافرت شما همونطور که قبلا هم نوشتم کرج بود البته مسافرتی بود که به خاطر ماموریت کاری من رفتیم و شاید نشه اسم اولین سفر رو روش گذاشت . و اما قسمت این بود که اولین مسافرت واقعی شما سفر به مشهد و زیارت بارگاه امام رضا (ع) باشه . من که اینو به فال نیک میگیرم . انشالله که خدا و امام رضا همیشه پشت و پناهت باشه عزیزم.چون اولین سفرت بود دوست دارم که تا جایی که میتونم جزئیات رو برات بنویسم . عصر (ساعت ٧) روز دو شنبه ١٥ خرداد ٩١ مصادف با میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر یعنی زمانیکه شما ١٠ماه و ٧ روزه بودی ؛ با قطار عازم مشهد شدیم . و تقریبا ١٦ ساعت تو راه بودیم و روز ١٦ خرداد حدودای ساعت ١١رسیدیم به مقصد . تو این سفر عمه جون و...
5 تير 1391
1