برای دردانه ام

اول مهر و رفتن به كلاس نوباوه 2 ( كودكستان)

1394/7/7 13:01
نویسنده : مامان دردانه
1,149 بازدید
اشتراک گذاری

از ديده برون مشو كه نوري

از سينه جدا مشو كه جاني !

مدتها بود ميگفتي ميخوام بزرگتر كه شدم برم كلاس پريناز جون . نميدونم چرا اين مربي رو خيلي دوست داشتي.

تابستون با مدير مهد صحبت كردم  و گفتم كه اگه ممكنه شما بري كلاس مربي كه دوست داري و گفت چشم.. 

نهايتا از بين دو مربي اون يكي دانشگاه قبول شد و نيومد و نهايتا مربي ديگه اي بجاش اومد كه كلا بچه هاي كلاس شما رو بردن اون كلاس.. 

چندين بار ازت سوال كردم و دوباره گفتي دوست دارم برم كلاس پريناز جون و اين بود كه دوباره با مدير صحبت كردم و علاقه شما رو بهش گفتم و بعد گفتم كه متاسفانه تو اين يك سال يكسري حرف و كار بد ياد گرفته كه فكر ميكنم از بچه هاي كلاسشون تاثير گرفته و بدم نمياد با رفتن به كلاس مربي كه دوستش داره از بچه هاي كلاس خودش هم جدا بشه شايد به نفعش بود. خلاصه اينكه چند روز از مهر گذشته شما روبردن كلاس پريناز جون . جالبه كه بگم مدير مهد گفت پريناز خيلي خوشحال ميشه چون مهرسا رو خيلي دوست داره  و سرخود داشته مهرسا و يكي دو تا از بچه هاي كلاس ديگه رو با بچه هاي كلاس خودش عوض ميكرده كه بهش گفتن مدير بفهمه ناراحت ميشه . حالا خيلي خوشحال ميشه بفهمه مهرسا كلاس اون خواهد رفت. واقعا هم اينطور شده بود و اومدي گفتي مامان پريناز جون محكم بوسم كرد.. 

اين عكس هم مربوط به 1 خرداد ميشه كه عروسي زهره جون ( دختر عموي ماماني ) بود و رفتيم آتليه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)