نوروز95 و سفر به تهران
دلبندم
عيد امسال اولين سالي بود كه سه نفري خونه ي خودمون بوديم . تحويل سال ساعت 8 صبح بود و بيدار شديم گرچه خوابالو بوديم اما سر سفره هفت سين نشستيم و سال رو تحويل كرديم . عشقم اميدوارم سالي كه پيش رو داريم سال خيلي خيلي خوبي براي همه مون باشه.
بعد از خوردن صبحانه رفتيم خونه عزيز جون برا ديدنشون كه همه اونجا بودن و بعد رفتيم خونه بابا بزرگ. و همون لحظه تصميم بر اين شد كه دايي وحيد و دايي فريد هم همراه ما بيان تهران چون من از مدتها پيش تهران اسكان گرفته بودم . هميشه دلمون ميخواست يكبار در تعطيلات عيد بريم تهران . يا مسافرتهاي ديگه ميرفتيم و يا اقوام تهراني ميومدن زنجان و ميسر نميشد تا بالاخره عزممون رو جزم كرديم و تصميم گرفتيم بريم تهران .
نهايتا به سرعت بار و بنديلمون رو جمع كرديم و ساعت 2:30 راه افتاديم . و وقتي رسيديم تهران قرار رو بر اين گذاشتيم كه به جاي رفتن به اسكانمون بريم بگرديم و اخر شب برگرديم . همين شد كه پل طبيعت رو به عنوان اولين جا انتخاب كرديم . بسيار زيبا بود.. پارك آب و آتش هم رفتيم كه البته مشعل ها ديگه روشن نميشن و هوا خنك بود . و تاريك شده بود. گرچه خيلي لذت برديم اما به نظرم بهتره وقتي رفته بشه كه بخشيش رو در روشنايي روز سپري كنيم و بعد هوا تاريك بشه .. شام رو همونجا تو رستورانهاي راه چوبي خورديم و حدوداي 11 شب بود كه برگشتيم .
روز 2 فروردين صبح رفتيم باغ پرندگان و بسيار وسيع بود و ديدن همه پرندگان ساعتها وقتمون رو گرفت ناهار رو رفتيم فست فود منهتن تجريش كه از محيط و دكوراسيون و غذاها خيلي زياد خوشمون اومد بعد تا رسيديم سعد آباد گفتند باجه فروش بليط تا ساعت 4.5 هست .اون موقع كلي غر زديم و اصرار كرديم اما روز بعد كه رفتيم فهميديم كه واقعا گسترده ست و بايد چهار پنج ساعت وقت گذاشته بشه .
خلاصه كمي هم از بي برنامگي ناراحت بوديم چون به نظر ميرسه ميشد تو سايت اطلاع رساني كنن . خيلي ها مثل ما پشت در مونده بودن .
نهايتا رفتيم باغ موزه مينياتوري كه نماهاي اماكن ديدني ايران رو كه به ثبت جهاني رسيده از قبيل گنبد سلطانيه ؛ تخت جمشيد ؛ آسيابهاي آبي شوشتر و .. به صورت شني درست كرده بودن .. .
روز 3 فروردين اول رفتيم سعد آباد . دم در ورودي تمام بخشها و كاخها رو نوشته بودن و برا هر كدوم بليط جداگانه اي نياز بود . ما براي كاخ مرمر - كاخ اصلي - پوشاك سلطنتي - آشپزخانه سلطنتي و ماشين هاي سلطنتي بليط تهيه كرديم و در هر كدوم از كاخها كلي صف وايستاديم تا نوبتمون شد و به دليل ازدحام جمعيت اجازه توقف در بخشي از كاخ ر و نميدادن و بايد سريع نگاه ميكرديم و رد ميشديم اما خيلي خيلي برامون جالب بود . تلفيق رنگ بسيار زيباي اتاقها كه از رنگهاي فيروزه اي و بژ استفاده زيادي شده بود و دكوراسيون و چيدمان عالي و ماشينهاي سلطنتي و آشپزخانه مدرن در اون زمان كه واقعا ديدني بود و از ديدن محوطه پارك كه رودخانه هم از وسطش عبور ميكرد با درختهاي بلند و بر افراشته سير نميشديم . ناهار رو تو كاخ خورديم كه در بخشي نمايشگاه سوغاتي شهرهاي ايران رو بر پا كرده بودن .
و عصر از كاخ خارج شديم و به خاطر اينكه شما واقعا دختر خوب و صبوري بودي و تو اون شلوغي و ديدن چيزايي كه هيچ جاذبه اي برات نداشت سكوت كردي برديمت شهربازي مجتمع كورش. از 8 تا 11 اونجا بوديم و كلي خوش گذروندي و شام رو هم در فود كورت همونجا خورديم و برگشتيم .
صبح روز 4 ام اول رفتيم شهرك سينمايي غزالي كه واقعاااا برام جذاب بود. بعد رفتيم باغ وحش پارك ارم كه كلي حيوناي مختلف ديديم از جمله كانگورو و فيل و .. كه تا حالا از نزديك نديده بوديم . بعد رفتيم كرج ديدن كاخ شمس كه بسته بود و گفتن مدتهاست ديگه اجازه نميدن بازديدي انجام بشه و نهايت اينكه ساعت 7:30راه افتاديم و ساعت 11:30رسيديم و رفتيم خونه عمه جون تا هم ببينيمشون هم با عمو سعيد و خانواده ش خداحافظي كنيم چون ميخواستن برگردن . اما با اصرار ما قبول كردن كه يك روز ديگه رو هم بمونن .
من روز 5 فروردين اداره شيفت داشتم . و شب هم عمه جون و عمو سعيد به اتفاق خانواده هاشون مهمون ما بودن
روز جمعه 6 فروردين هم خاله جون به اتفاق بابا بزرگ و دايي مهرداد و رويا جون شام و عيد ديدني اومدن خونه ما .
و دو سه روز بعد هم به عيد ديدني خونه اقوام درجه يك گذشت .
باغ مينياتوري تهران
مجموعه كاخهاي سعد اباد
مجموعه كاخهاي سعد آباد