برای دردانه ام

تب بالا و بيماري رزئولا (سرخ جوش)

1392/5/8 17:13
نویسنده : مامان دردانه
6,166 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزتر از جانم 

شب چهارشنبه 19 تير و مصادف با اولين روز ماه رمضون داشتي بازي ميكردي و منو بوس ميكردي كه حس كردم بدنت خيلي داغه ... دستم رو رو پيشونيت گذاشتم  و ديدم تب داري... بابا جون گفت كلا هوا گرمه و  بازي كرده و گرمش شده...خلاصه شب هي تند تند بيدار ميشدم و تبت رو چك ميكردم و ديدم با وجود استامينوفني كه داده بودم از هر 6 ساعت اما كماكان تب داري.. اين شد كه صبح اول وقت برديمت در مانگاه و دكتر عمومي بعد از معاينه و پرسيدن علائم ( آب ريزش نداشتي و سرفه نميكردي  و بي حال هم نبودي) گفت ويروسيه و شياف و شربت استامينوفن داد و آنتي بيوتيك سفكسيم . داروهات رو به موقع ميداديم اما تبت قطع نميشد و مدام دست و پات رو ميشستيم و شبا چندين دفعه بيدار ميشديم و اما فايده اي نداشت وهمچنان تبت بالا بود . تا اینکه روز جمعه که سالگرد ازدواج من و بابایی هم بود عصر رفتیم بیرون و وقتی رسیدیم خونه دیدم که واقعا تبت بالاتر رفته و لپای نازت گل انداخته دیگه کم کم این تب بالا بیحالت کرده بود.از تب سنج استفاده کردم و دیدم 40 رو نشون میده واقعا ترسیدم و پا و دستات نسبتا بدون تب بود اما گردن و سر و زیر بغل از حرارت میسوخت.تصمیم گرفتیم که دوباره ببریم دکتر اما  خب مسلما تو اون وقت شب پیدا کردن متخصص اطفال کار سختی بود .تا اینکه بابا جون با آقای دکتر طبقه بالا  که خانمشون هم متخصص اطفال هستند تماس گرفت و با وجودیکه بیرون بودن اما زود خودشون رو رسوندند و تائید کردن تبت خیلی بالاست و داروهات رو که نگاه کردن دیدن که شیاف استامیوفن هست که آلمانی روش نوشته و ما متوجه نشدیم و گفتند که این اصلا اثری برا تبای بالا نداره و از خونشون شیاف دیکلوفناک آوردن (به علت تحریم ها دارو کمیاب بوده و داروخونه  بجاش استامینوفن داده بود) و گفتند نیم ساعت بعد باید تبت پائین بیاد و دستورهای لازم رو دادن و رفتند و واقعا نیم ساعت بعد تبت کم شد و بعد از سه روز که حتی آب هم نمیخوردی ازم شیر عسل خواستی و با ولع خوردی.تبت تا روز بعدش نسبتا قطع شد وبعد من متوجه شدم که روی شکمت وپشتت جوش زده البته بسیار کم و تو کتابی که دارم نگاه کردم و دیدم دقیقا مشخصات بیماری رزئولا یا سرخ جوشه که با تب بالا شروع میشه و ناگهانی که بعد از سه روز که تب قطع میشه بدن جوش میزنه که  خارش نداره  و هیچ دارویی نداره و خود به خود چند ساعت یا نهایت یکروز بعد از بین میره .خلاصه بهت بگم که چهار روز خیلی خیلی عذاب کشیدیم اما خدا رو شکر چیز مهمی نبوده و خوب شدی........ انشالله همیشه سالم و شاد و خندون باشی.اینم بگم که وقتی بابا با اقای دکتر صحبت کردن ایشون گفته بودن که اگه تبش بالای 39 باشه باید با بیمارستان هماهنگی انجام بدم تا شب رو بستری بشه و نمیدونی من با چه حالی داشتم برات ساک جمع میکردم که شب رو بریم بیمارستان .همش گریه و ناراحتی . از همین جا برای تما مریضا علی الخصوص تمام بچه های دوست داشتنی که بیمار هستند و تو خونه یا تخت بیمارستان شفای عاجل مسئلت دارم .الهی آمین 

و اینم عکست زمانی که بخاطر تب خوابت برده بود

 مهرسا روزای سخت تب داشتن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله بهار
16 مرداد 92 11:59
سلام خاله جونم

وای عزیزممممم دخمل منم این مریضی را گرفت. خیلی سخت بود. یه شب انقدر گریه کرد که بابایی بردش تو کوچه راش برد تا خوابید.
دقیقا با همین علائم. دکتر هم گفت ویروسیه و باید صبر کنید تا دوره اش بگذره.
هیچییییی هم نمیخورد

نازی مهرسا جون صبور و نازم که تحمل کرده

انشاالله هیچ وقت دیگه مریض نشی خاله جون

ممنون عزيزم . خدا رو شكر كه فرنيا جون هم خوب شد