تولد دو سالگی
امید زندگی
دومین سال تولدت هم افتاد به ماه رمضون و ما نتونستیم برنامه ی خاصی برا تولدت تدارک ببینیم .... اما سال دیگه کاملا از ماه رمضون در میاد و میوفته یه 5 شنبه که میتونیم مطابق میلمون برنامه ریزی کنیم .ایده های زیادی برا تولدت به ذهنمون اومد ولی نهایتا تصمیم گرفتیم امسال هم با افطار یکی کنیم و خونه برگزار کنیم البته خانواده های من و بابایی رو در دو روز جدا و پشت سر هم دعوت کردیم که هم راحتتر بتونیم پذیرایی کنیم و هم خودشون راحت باشن .و امسال نه خواستیم بی تم باشه و نه تم دار کامل ....با توجه به علاقه ی شما به کارتون باب اسفنجیاین تم رو انتخاب کردیم البته میشه گفت بیشتر برا کیک ... چند جا سر زدیم و بالاخره کیک شما رو به قنادی وانیلا سفارش دادیم .هر چقدر دنبال لباس زرد گشتم نبود و عمه ی مهربون زحمت کشید و یه پیرهن زرد برات دوخت که میخواستم براش چشم و دهن و ... بدوزم مطابق باب اسفنجی اما بعد منصرف شدم .اما یه تاج باب اسفنجی برات درست کردیم و یه عروسک مقوایی.امسال شما دیگه تقریبا مفهوم تولد رو میدونی و شعر تولد تولد رو میخونی و فوت کردن شمع و .... بلدی. روز تولدت افتاده بود به شب قدر به همین علت با یک رز تاخیر برگزار شد .اولین سری مهمونا خانواده ی بابا جون بود البته منهای خانواده عمو سعید که نتونستنداز تهران بیان و جاشون خالی بود . من هم مرخصی گرفته بودم و از صبح شروع کردم به فراهم کردن افطار و شام و تزئینات و ... و خیلی خسته شدم اما کار تموم نشد و این بود که زحمت آتلیه شما رو انداختیم گردن عمه جون که به اتفاق بابا شما رو بردن آتلیه اما بعد از برگشتن میگفتن که زیاد همکاری نکرده بودی . و پسر عمه های مهربون هم بجز یه عروسک خوشگل یه عالمه برات بادکنک باد کرده بودن وآوردن .... خلاصه همه چی به خوبی برگزار شد و آخرش هم کمی بزن و برقص .....اما شما زیاد قاطی نمیشدی.و هر از گاهی هم به کیک ناخونک میزدی.شب دوم هم خانواده من تشریف اوردند که بازم جای خاله جونم خالی بود که نتونسته بودن از تهران بیان ...خلاصه اینکه امسال دو شب تولد گرفتیم و دست همه مهمون درد نکنه که هدیه های نازی برات آورده بودن و شما هم مدام میپرسیدی اینو کی آورده و من جواب میدادم و بازم همین سوال در مورد همه هدایا ...........امیدوارم که همیشه شاد و سلامت و موفق باشي.
و اينم چند تا از عكساي تولد البته بايد بگم كه از غذاها عكس نگرفتم ....