روز جهاني كودك
خورشيد زندگيم ....
روزت مباااااااااارك
اين سومين روز جهاني كودكي هست كه تجربه ميكني . اولي رو بيش از دو سه ماه نداشتي ... و اين بار 26 ماه و يك هفته داشتي . باباي مهربون امروز رو مرخصي گرفته بود تا كنار شما باشه . نزديكاي ظهر شما رو برده بود شهربازي كه در يك فضاي سر پوشيده غرفه هايي به مناسبت روز جهاني كودك بر پا شده بود و گويا شما از تاتري كه توسط شهرداري اجرا ميشده خيلي خوشت اومده بوده و در غرفه نقاشي هم جايزه يه دفترچه يادداشت و يك بسته مداد رنگي 12 تايي هديه گرفته بودي. من هم مرخصي ساعتي گرفتم و به شما ملحق شدمك . داشتم تو سالن دنبالتون ميگشتم كه ديدم دارن روي صورت ماهت نقاشي ميكشن ... بماند كه زياد همكاري نكرده بودي و تصوير جالبي از آب در نيومده بود و باز هم بماند كه موقع شستن خيلي اذيت شدم ... اما د ركل برام جالب بود و كلي بغلت كردم و بوسه باران و بعد هم از غرفه نيروي انتظامي از دست يه اقا پليس مهربون يه بسته گرفتي كه شامل كتاب و خط كش و ... بود .................. خونه كه رسيديم شروع كردي هر چي ديده بودي رو توضيح دادي و ميگفتي مامان من موش شدم و دوست نداشتي صورتت رو بشورم .
و همينطور در غرفه اداره بهزيستي چشماي شما رو معاينه كرده بودن و كارت سلامت بينايي دادن . خدا رو شكر ....
عصر هم به اتفاق بابا برديمت موسسه خيريه روزبه برا جشن روز كودك و اين سومين سالي هست كه شما رو ميبريم اونجا . برنامه ها بد نبود و ميشه گفت كه اگه كمي بزرگتر بودي و ميتونستي تو غرفه ي نقاشي يا خمير بازي و يا مسابقات هم شركت كني بيشتر لذت ميبردي. هوا بسيار بسيار سرد بود و با وجوديكه لباس كافي برات برده بودم اما بازم نگران بودم كه سرما نخوري. آخر برنامه هم آتيش بازي و دف زني بود و شعر خونه مادر بزرگه هم كه خيليييييي دوست داري اجرا شد و شما هم باهاش ميخوندي. چند تا از دوستاي خوبم رو هم تو جشن ديدم . خاله نسترن و فرناد كوچولو هم اومده بودن و همينطور امين جون رو هم ديديم كه با مامان و باباش اومده بودن .....
به عنوان هديه روز كودك هم برات 2 تا جورچين مغناطيسي خريديم و يكي هم خاله نسترن مهربون به عنوان هديه تولدت داد و همينطور سارا جون هم يه چتر رنگارنگ خوشگل بهت هديه داد.
و اینم هدیه های روز کودک مهرسای عزیزم