برای دردانه ام

محرم 92 و وقایع 27 و 28 ماهگیت

1392/10/24 11:08
نویسنده : مامان دردانه
1,584 بازدید
اشتراک گذاری

نفسم

جونم واست بگه که محرم 92 که طبق معمول هر سال سه شب روضه خونه مامان بزرگ من برگزار میشه شما رو شب دوم بردم . و یه شب رو به اتفاق بابایی رفته بودید خونه عمه جون و یه شب دیگه هم هلیم منزل خونه دایی بابا که در نبود من حسابی با بچه ها بازی کرده بودی. و کلا در سه روز تعطیلی حسابی خونه موندیم و استراحت کردیم و یه روز صبح هم بابا برد تعزیه خوانی تماشا کردیم . 

تو روضه بعد از رفتن میهمانها و روضه خوانها میکروفن رو برداشته بودی و خونه مادر بزرگه میخوندی....

بعد هم به ترتیب هلیم منزل عمه ی بزرگ و بعد هم حلوا پزون خونه عموی بنده .

از وقایع این مدت باید بگم که پای بابایی تو ورزش آسیب دید و اولش فکر کردیم یه کشیدگی عضلات شدید هست اما بعد از گذشت یکهفته که ورم داشت و درد هم میکرد با عکس و ... تشخیص دادن که DVT هست یعنی مویرگهای فرعی پاره شده و خون لخته بسته که باید بستری میشدند . این مدت خیلی برا من سخت گذشت . ولی خاله جون زنجان بودند و میشه گفت شما رو سرگرم میکردند تا ما به بابا برسیم و شما هم بهانه بابا جون رو نگیری. البته از اونجائیکه ندیدن شما برا بابا سخته  شما رو دوبار در طول 6 روز بردیم تو سالن بیمارستان و بابا اومد و شما رو دید. و جالب اینکه شما به آنژوکت بابا گیر داده بودی که اون چیه ؟ انشالله که بابا جون همیشه صحیح و سلامت و شاد کنارمون باشه .

همینطور باید بگم که موی شما رو هم کوتاه کردیم . اولا بخاطر اینکه نامرتب شده بود و در ثانی شما اجازه بستن و مرتب کردن نمیدادی. و کلی باید ادا اصول در میاوردی و نهایتا هر جا میرفتیم وسط مجلس گیره ها و کش ها و تل ها و... در میاوردی. 

و یه اتفاق بسیار بد این مدت افتاد که فوت علی کوچولو بود که همه رو بسیار غمگین کرد . علی نازنین از کنارمون رفت ...رفت تا پیش فرشته هایی مثل خودش زندگی کنه . امیدوارم که همیشه تو همه ی زندگی ها شادی و خوشی و آرامش و سلامتی باشه .

و حالا بريم سراغ بخشي از كلمات و عبارات و جملاتي كه به كار ميبري....

مامان به من نترس  يا مامان از من نترس: وقتي كه من با شوخي ميام طرفت و انگشتامو تكون ميدم و به معني مامان منو نترسون....

مامان شما صورتي دوست داري؟ مامان شما خاكستري دوست داري؟ مامان شما ....دوست داري؟و الي آخر

مامان  من دخترم يا پسر؟ مامان فلاني دختره يا پسر؟ و بعد شروع ميكني هر كي به ذهنت ميرسه رو ميگي و بعد ميگي كه دختره يا پسر ...مثلا مامان سارا دختره .... فرناد پسره و ....

 

 جملات احساسي زياد ميگي مثلا :مامان... خيلي خوشمزه است؛مامان ...خيلي خوشرنگه يا خوش بو هست و جملاتي از اين قبيل

مامان اين نارنگيست؟؟ مامان اين آبيست ؟؟ اضافه كردن ايست به جاي يه در سوالات


قربون صدقه هاي ما رو به خودمون بر ميگردوني : مامان قربونت برم ؛ دورت بگردم و ....
 مامان با من دوستي؟
و چند تا از كلماتي كه اشتباه ميگي:

لاخ پشت؛ بي زميني(سيب زميني) ؛گيفس(چيپس) ؛ كماد(پماد)؛ كلو ملق(كله معلق)؛ كاكو چينو(كاپوچينو)؛سير ندارم( سيرم ميل ندارم)

و چند اتفاق :

عكساي تركيه رو با خاله جون نگاه ميكرديم و اغلب عكسا يا من بودم يا بابا به تنهايي و اولين عكسي كه دوتامون هم بوديم سوال كردي: مامان كي عكس گرفته ؟

 تبلت مينا جون دستت بود و بسيار جدي ازش سوال كردي : مينا رمزش چيه ؟

 از جلو امامزاده رد شديم و پرسيدي اينجا جمكرانه ؟ گفتم نه امام زاده ست و دوباره گفتي امام زاده مثل جمكرانه

يه فكري به ذهنم رسيد و يه سري هديه هاي كوچولو تهيه كردم مثل مداد و پاك كن و پاستيل و سي دي كارتون و اسمارتيز و گيره سر و .... و كادو كردم و تو سبدي ريختم  و گفتم هر بار كه بگي دستشويي دارم و بريم و انجام بدي سبد رو ميارم و يكي از هديه ها رو بر ميداري... به همه ميگي كه جريان كادو ها چيه اما فعلا كه نتونسته كمك كني....ناراحت

بسيار زيبا چشم چشم دو ابرو ميكشي  و كتابهاي رنگ آميزي رو هم خوب رنگ ميكني كه هر از گاهي خود ما باور نميكنيم اون بخش رو شما رنگ كرده باشي...

اسم غذاها رو اغلب بلدي و وقتي ميپرسم ناهار چي خوردي اصولا جوابي كه ميدي درسته .هر غذايي رو ندوني ميگي باميه پلو قهقههو يا اطلس ماكاروني (كه نميدونم از كجا ياد گرفتي)

هر چي بپرسيم و شما جوابش رو بلد نباشي ميگي خودت بگو

خاله شادي يكسري حيوان كريستال خريده بود برا دور ميز تلوزيون و از همينا  تو بوفه ي خاله شكوه هم هست ...رسيده بودي خونه خاله شادي و قبل از در آوردن لباسا پرسيده بودي : اينا رو از خونه خاله شكوه آوردي؟نیشخند

تمام كتابها و سي دي هات رو با اسم ميشناسي مثلا : كتاب عمو داگبرت ؛ سي دي ماداگاسكار

 هر كي كاري كنه كه ما به شما گفتيم نبايد انجام بدي زود مياي گزارش ميدي: عمو ... داره قند ميخوره و ...

يكروز كه بابا بيمارستان بود و من مشغول كار كردن اومدي و دستم رو گرفتي و بردي اتاقت و ديدم بعله .... رو كاغذ ديواري كلي دايره هاي خط خطي كشيدي و با شوق برام توضيح دادي كه دو تا خانم كشيدم و كم كلي نصيحت و ... بعد از مرخص شدن بابااز بيمارستان وقتي ببا ناراحتي بهت گفت مهرسا اينا چيه كشيدي ؟ دوباره با آب و تاب توضيح دادي كه دو تا خانم كشيدي....کلافه

تو تابلوي عكسي كه رو ديوار اتاقت زديم لخت هستي و رو سرت حوله انداختي ... عمو ايرج بهت گفته بود مهرسا جون اينجا رفتي حموم ؟؟؟؟ و گفته بودي نه رفتم آتليه تشویق

 

 


و اینم چند تا از عکسایی که به زور ازت گرفتیم ....

اواخر شب  

 شب موقع خواب تو اتاقش

قبل از آماده شدن کامل برا رفتن به روضه ها

وروجک که یه لحظه بند نمیشه ازش عکس بگیریم

اینم آخرین عکس از موهای بلند دخملمون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان کیمیا
24 آذر 92 9:53
ای جونم مهرسا جونم چقدر ناز و خوردنی شدی و خوشتیپ. الهی قربون اون شیرین زبونیتهات . ماشاله
خاله ماهک
26 آذر 92 0:01
قربونت بشم با این حرف زدنت .لباساتم مثل خودت خیلی ناناسیه ...
صبا مامان نیوشا
3 دی 92 14:25
ماشالا چه خانومییییییییییی..... خدا حفظت کنه
ارلا
24 دی 92 22:36
سلام خوبی وب ناز وپرمحتوایی داری درکل باید بگم عالیه وبتون میخوایی چیزای بیشتری درباره ی کودکتون بدونید خوب کاری نداره وب من با کلی مطالب اموزنده و پرمحتوا وپرکاربرد در وبم گنجوندم برای شما عزیزان خوشحال میشم به وبم بیایی واز مطالبم دیدن کنید ونظرتونو درباره ی مطالب وبم بدونم خوشحال میشم اگه قابل بدونید ودعوت منو بپذیرید من منتظرم باااااااااااااااااااااااای