برای دردانه ام

بيماري شیگلوز (Shigellosis)

1392/11/19 10:50
نویسنده : مامان دردانه
3,251 بازدید
اشتراک گذاری

نور چشمم

kran1k.gif
شنبه شب (19بهمن )  دوباره ديدم كه تب شديد داري در حالي كه بازي ميكردي . شربت استامينوفن دادم و موقع خواب ديدم كه تبت پائين نيومده و شياف استامينوفن گذاشتم و نصف شب كه برا چك كردن تبت بيدار شدم بازم ديدم كه تب  40 درجه داري و مجبور شدم كه از شياف ديكلوفناك استفاده كنم . كل شب مدام بيدار ميشديم تا مبادا تبت بالا بره . صبح به نسبت خوب بودي و گويا دوباره نزديكاي ظهر تبت بالا رفته بود . كلا كم اشتها بودي و از روز قبل بيرون روي داشتي (كمي آبكي و تعداد تقريبي 6 بار در 24 ساعت). در ضمن بخاطر تب بالا لرز هم داشتي و مدام ميگفتي مامان سردمه. شکلکهای 
جالب آروین
 

از اداره كه رسيدم بلافاصله بردمت مطب دكترت اما متاسفانه نبود و بخاطر شرايطي كه داشتي مجب
ور شدم ببرم دكتر ديگه كه متخصص گوارش اطفال بود . بدون نوبت رفتيم داخل و بعد از شرح حالت  ؛آزمايش ادرار و مدفوع اورژانسي نوشت و گفت بخشي از جواب رو كه حاضر شد بياريد ببينم و برا پائين اوردن تبت با توجه به وزنت گفت از 1/3 قرص استامينوفن بزرگسالان استفاده كنيم سوالدر حاليكه  حال نداشتي  بردم آزمايشگاه و نشستيم تا بابا هم اومد اما ديديدم تو اون شرايط نميتونيم ازت نمونه بگيريم و مجبور شديم بريم كلينيك و دكتر شيفت  كه كمي هم  آشنا بود ؛ معاينه كرد و بهت دارو داد و گفت چنانچه بيش از 72 ساعت طول كشيد نياز به آزمايش هست. داروها رو كه شامل (شربت ايبوپروفن؛ آزيرومايسين ؛ دي سيكلومين )بود   گرفتيم و برگشتيم خونه و شروع كرديم به دادن دارو ها و اين شب رو با وجود تب نسبتا راحتتر از دو شب قبل خوابيدي. مونده بودم نيازي به آزمايش ها هست يا نه كه تصميم گرفتم ببرم دكتر خودت . خانم دكتر مهربون شما رو در حالي ديد كه نسبتا خوب شده بودي بعد از شرح وقايع و احوالات بيماري شما رو شيگلوز كه يه نوع باكتري هست كه با اسهال همراه و اغلب در اسهال رگه هاي خون ديده ميشه (كه البته شما نداشتي ) تشخيص داد و گفت اصولا از خوردن يا دست زدن به سبزي يا كاهوي شسته نشده يا خوب ضد عفوني نشده و انگور و ... منتقل ميشه و يا كودكي كه به اين بيماري دچاره و تماس بدني و ... خلاصه داروهات رو عوض كرد و سيفيكسيم ؛ تايلوفن ؛ ديمتيكون و دي سيكلومين داد و گفت كه آز مدفوع رو انجام بديم و جوابش رو ببريم براش و آز ادرار رو بخاطر مصرف آنتي بيوتيك موكول كرد به تاريخ ديگه. و گفت كه چند روز شير نخوره . بماند كه دوشب بخاطر شير خيلي سختي كشيديم . و همش التماس ميكردي و بوس و  تو رو خدا گفتن ها و ... و من مجبور شدم كه شير رو با كلي آب رقيق كنم و بدم (شير خوردن شب خود به خود داره از سرت ميوفته )

 در ضمن با توجه به شنيده هام از دكتر درباره واكسن مننژيت و آبله مرغان و آمپول ويتامين A پرسيدم كه كاملا توضيح داد و گفت  با توجه به شرايط كشور ما اينا جزو ضروري هاي كارت بهداشت نيست و در برخي موارد با توجه به شرايط خاصي ممكنه توصيه بشه كه در مورد مهرسا صدق نميكنه . مثلا در صورت رفتن به كشورهاي عربي مثل مكه بهتره مننژيت زده ميشه و ...

اينو بگم كه نميدونم بخاطر شرايط بد حالي يا .... اصلا رابطه خوبي با هر دو دكتر مرد كه برديم ايجاد نكرديم گرچه انصافا خوب باهات رفتار ميكردن و هي شوخي و .... مدام گريه و اصلا همكاري نميكردي. 

 عزيزم انشالله كه هميشه سالم و شاد و موفق باشي. وقتي تو مريض ميشي من بيشتر از تو درد ميكشم و اذيت ميشم و غصه ميخورم .  حتي يه لحظه طاقت بي حالي و مريضيت رو ندارم . خدا رو هزاران بار بخاطر داشتنت شكر ميكنم ...

....خيلي طول كشيد تا تونستم از پي پي نمونه بگيرم چون شبها پي پي ميكردي و آزمايشگاه فقط تا 6 نمونه قبول ميكرد . خلاصه موقعي كه ميخواستم نمونه بردارم هي ميگفتي مامان پي پي منو نبريم آزمايشگاه.... نميدونم چي به ذهنت ميرسيد...

..... نكته دوم اينكه دو بار مجبور شديم شساف ديكلوفناك بزاريم و با وجوديكه درد نداره نميدونم چرا خيلييي اذيت شدي و گريه و ... و ميگفتي مامان ديگه اونجوري نكنياااا و من قول دادم اگه شربتها و آب ليمو شيرين و ... رو به موقع بخوري ديگه برات شياف نميزارم . نهايت اينكه اين ترس باعث شد كه داروهاتو بسيار راحت بخوري. 

..... بابا جون جواب آزمايشت رو برد خانم دكتر ديد و گفت خدا رو شكر باكتريها از بين رفته و دارو ها رو قطع كنيد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)