برای دردانه ام

ولنتاين ؛ و روزاي سخت

1392/11/25 17:51
نویسنده : مامان دردانه
1,686 بازدید
اشتراک گذاری

نور چشمم

امسال برا هديه ولنتاينت به قولي كه بهت داده بوديم عمل كرديم و يه ست وسايل پزشكي برات خريديم.

 دوباره برا از پوشك گرفتن مصمم شدم و اين دفعه به پيشنهاد يكي از دوستاي عزيزم يه عالمه برچسب برات خريدم و گفتم هر بار كه بري دستشويي  فرشته ي مهربون برات يه برچسب مياره ......خلاصه شروع كرديم و اغلب تو خونه باز ميزارم و شورت اموزشي ميپوشونم اما كماكان نميتوني بگي و با وجوديكه مرتب ميبرمت دستشويي هر از گاهي اختيار از دست ميدي  و شورت آموزشي رو خيس ميكني......خمیازه

اين مدت خيلي سخت گذشت .... 

اولا كه  مامان بزرگ مادري من رو بيمارستان بستري كردند بخاطر افزايش قندش و خلاصه يك هفته اي كه بيمارستان بودند گاهي از روزها مرخصي ميگرفتم  و  صبح ميرفتم پيششون و  گاهي اوقات هم بعد از اينكه بابا بياد و شما رو بسپارم بهش ميرفتم و نهايت اينكه متاسفانه مامان بزرگ عزيزم رو از دست دادم ...گریهخيلي روزاي بدي رو پشت سر گذاشتيم هم از نظر جسمي و هم روحي و بعد از اتمام مراسم هم كه مريض شدم و به شما هم از من سرايت كرد كه ديگه شما رو دكتر نبردم و خودم دارو دادم .

 تو مراسم طبق معمول هميشه زحمت نگه داشتنت رو عمه جون ميكشيد و يك روز كه به اصرار بقيه شما رو بردم خونه مامان بزرگ تا رسيدي همه رو ديدي و بعد پرسيدي پس مامان بزرگ كو؟؟ناراحت

بودن شما تحمل همه لحظه هاي تلخ و سخت رو آسونتر ميكنه...

بزرگترین روانشناسان دنیایند ، دو چشمت

این قدر که امیدوارم می کنند ، به زندگی . . .

 

 از طرفي عزيز جون هم تهران افتاده بودن و پاشون درد ميكرد و نهايت اينكه با وجوديكه عكس و ... چيزي نشون نداده بود نمونه برداري وجود عفونت رو تصديق كرده بود كه تو همين مدت كه سر ما خيلي شلوغ بود ايشون رو هم عمل كردند....كه اميدوارم هر چي زودتر بتونه دوباره كاملا و بدون درد و استرس روي پاي خودش وايسته .

و اما بخشي از حرفات رو هم اينجا ميزارم كه اين پست از اين حال و هوا در بياد...

  • بهت ميگم مهرسا چرا حرف گوش نميكني..... ميگي :  گوش ميكنم  چرا ... چرا ...

و چراها رو با لحن سوالي ميگي...

  •  مامان گوشات چقدر خوشگله ..مباركت باشه  و الا اخر (و برا خيلي چيزاي شبيه اين مورد مبارك رو بكار ميبري)
  • ترانه حمومك مورچه داره رو ميخوني و ميرقصي(البته ترانه هاي زيادي بلدي كه گاهي اوقات بعضي كلمات سخت رو كاملا اشتباه ميگي و خيلي باحال ميخوني)
  • ميري سراغ لپ تاپ و ميگي ميرم كامپيوتر بازي ؛ ميرم دانلود كنم ؛ مودم رو روشن كنيد ؛ 
  • اسم اداره مامان رو درست ميگي و اداره بابا رو ميگي ايران شناسيقهقهه البته گاهي اوقات هم درست ميگي
  • آدامس خيلي دوست داري و كامل ميتوني بجوي
  • افعال نشيدم به جاي نشستم ؛ پزيدم بجاي پختم و  beshnav به جاي بشنو و......بكار ميبري
  • از صداي زنگ در و ...ميترسي و همينطور بعضي وقتها از گربه 
  • بعضي كلمات تركي رو ياد گرفتي مثل آلله تاپشيرديم ؛ گل و ....
  • بعضي وقتها عباراتي از قبيل  مثلا بفرمائيد خدمت شما ؛ بريم بستنيمون رو سفارش بديم و ...كار ميبري
  • مدام به همه ميگي : بيا بغلم عزيزم  و يا بيا بغلم كوچولو 
  • تو رو خدا زياد به كار ميبري
  • خيلي ميپرسي اينو از كجا خريدي؟ اينو چند خريدي ؟
  • خيلي وقتها ميپرسي : مامان گرگ مياد خونه ؟ مامان گربه مياد خونمون ؟ و ... مامان از گرگ ميترسي؟ و...
  • يه روز از جلو يه بانك رد شديم و گفتي ...مامان آقاي بانك فروش تعطيلهنیشخند
  •  آرم بانك ملت رو تو موبايل دايي وحيد ديده بودي و گفته بودي اين بانكه ؟ و در برابر نگاههاي متعجب همه كه پرسيديم از كجا فهميدي ؟ جواب دادي بيرون ديده بودمتشویق
  • من و بابا رو بغل ميكني و ميگي هر دو تاتون رو خيلي دوست دارم .قلب
  • خيليي سوال ميپرسي بي نهايت و در هر مورد  و خيلي هم مامان ميگي روزي چند صد بار
  •  و نهايتا اينكههههههههههههه خيلي جيغ ميكشي................

 اینم عکسی ا هدیه ولنتاینت

به قول خودت : وسایل خانم دکتری

وسایل پزشکی

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

غزاله
17 اسفند 92 10:45
سلام دوستم.مطالبتون در مورد ویزیت های ماهیانه دخترتون خیلی کامل بود. من لینکشو اینجا توی فروممون گذاشتم تا دوستانمون استفاده کنن. http://www.ashpazaneh.com/thread4330-368.html/#top سوالم اینه که شما ساکن تبریز هستین؟اگه هستین اسم دکتر دخترتون رو برام بنویسین یا ایمیل کنین.چون خیلی با حوصله و دقیق به نظر میاد. ممنون غزاله عزيز. لطف داري. نه عزيزم ساكن زنجان هستم
انا مامان ارشیدا
20 اسفند 92 0:09
مهر ناز جونم بهت تسلیت میگم غم اخرت باشه عزیزم مهرسای جیگر رو ببوس خوشحالم که حالش خوب شده ممنون عزيز دلم .