برای دردانه ام

23 و 24 ماهگي و چكاپ و ماه رمضون و رفتن به سيرك

1392/5/21 12:15
نویسنده : مامان دردانه
969 بازدید
اشتراک گذاری

دلبندم

اول از همه بزار بگم كه يه دنيا دوست دارم ........و امااندر احوالات شما بايد بگم كه تازگي ها مرباي آلبالو رو خالي خالي ميخوري ؛ و تو اين زمان از زندگيت لازانيا و پيتزاي خونگي رو هم براي اولين بار تست كردي و بسيار خوشت اومد؛ همینطور گل کلم شور و ترشی رو ...

تو پست قبل گفته بودم كه افتادي و يه خط عمودي بر اثر برخورد با ستون سيماني ايجاد شد ... همون حادثه باعث شده كه خطي روي نوك بينيت باقي بمونه .

نماز خوندت پيشرفت كرده و حالت قنوت و سجده رو انجام ميدي و زير لب هم ورد ميخوني....... و لباتو هي تكون ميدي.

شعر انار رو هم كه ياد آور زمان مدرسه ما بود رو حفظ شدي و خيلي باحال ميخوني.....

از اشكال اينا رو  كاملا ميشناسي...مربع ؛ مستطيل ؛ دايره  ؛بيضي ؛ لوزي ؛ مثلث؛ متوازي الاضلاع ؛ ذوزنقه ؛ شش ضلعي ؛ هرم ؛ استوانه ...... و نام ميبري.

رنگهاي قرمز ؛ نارنجي ؛ صورتي ؛ بنفش ؛ آبي ؛ سبز ؛ زرد ؛ سياه ؛ كرم و سفيد رو هم ميشناسي.(تو رنگهای گرم رو زودتر یاد گرفتی )

از 1 تا 7 رو میشمری و بقیه ش رو قاطی پاتی و جابه جا.

اسم بسیاری از شخصیتهای کارتونی مثل باب اسفنجی ؛ تام و جری ؛ پلنگ صورتی ؛ پت و مت ؛سيندرلا ؛ بره ناقلا؛ اسکوبی دو ؛ عمو پوررنگ و خاله شادونه  و .... رو میدونی 

 عاشق اتاقت هستی و حموم و سیر نمیشی

اقوام نزدیک رو خانوادگی میشناسی  ویعنی کی بابای کیه و کی مامانشه و کی خواهر یا برادرشه...

و اما بسیار ششیرین زبان شدی ...اینایی که پائین برات میزارم نمونه ای از حرف زدنت هستن:

برای همه چی میپرسی ...این مال کیه ؟ و اصولا خودت جواب میدی ...مال مهرسا جونه

 

این چیه الان گفتم ؟ این چه رنگیه الان ؟و .....

در جواب سوالایی که ازت میشه و میخوای جواب منفی بدی میگی ....اصلا"

کار اشتباهی میکنی و میخوای معذرت بخوای .....مامان قول نمیدم ازت ...بجای مامان قول میدم بهت 

یه دونه بریم اتاق من ... یه دونه آیفون رو بزنم ...

 تلویزیون رو نگاه میکنی و هر چی میگن تکرار میکنی حالا به چه زبانی باشه فرق نداره ... 

و اما اینم بگم که متاسفانه بر اثر برحه ی سنی که داری لج باز شدی ؛ جیغ های بنفش میزنی گاهی از اوقات که اوضاع بر وفق مرادت نیست و یا با دستت میزنی به صورت البته نه همه بلکه دو سه نفری که دوسشون داری.

بعضی مواقع به من میگی ..مامان مریض شدی؟ دهنت رو باز کن من بشم خانم دکتر و با هر جیزی که دم دستت باشه میکنی دهن من  ....

هر کی بخوابه و شما بیدار باشی میگی ...پاشو تنبل 

و بعضی مواقع گیره ها و کش های سرت رو میاری و میگی مامان ببند خوشگل بشم ؛ناناز بشم ؛ عروس بشم ؛مامان بشم ؛ بابا بشم نیشخند

و بازم گاهی به من میگی مامان چقدر خوشگل شدی و ادامه شعر بالا .....

تاريخ 22 خرداد بردمت برا چكاپ كه بازم خدا رو شكر همه چي خوب و رضايت بخش بود. در مورد مسواك زدن سوال كردم كه خانم دكتر گفت بايد تا حالا شروع ميكرديد  ؛از پوشك گرفتن رو پرسيدم كه گفتند عجله نكنيد  و فشار وارد نكنيد بهش.قطره ها رو هم همونطور بايد ادامه بديم . شير كه روزي دو بار صبح و شب ميخوري بهتره مقدارش بيشتر بشه و حدود 150 يا 180 بشه ...وزنت 11.200 و دور سرت 48 و قد 85 بود.

و 26 تير هم برديمت سيرك . برنامه ساعت 10 الي 12 شب بود كه با هزار ترفند بيدار نگه ت داشتيم تا خرسها  ؛ميمون ؛ بز  ؛و شيرها رو ببيني .... اما فكر كنم كه از غرش شيرها كمي ترسيده بودي البته اون لحظه خوابالو بودي ....و اينكه چون تو ماه رمضون قرار داريم مهموني هاي افطار زيادي رفتيم كه رفتار شما تعجب و تحسين همه رو برانگيخته بود .اينكه رو صندلي كنار من ميشيني و هر چي ميخواي اسمش رو ميگي تا بهت بدم و از جات بلند نميشي و غذات رو خودت با نهايت تميزي ميخوري.....دوست دارم فراوووووووووووووون  که زبان عاجز از بیانشه.


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله آذین
17 مرداد 92 1:42
فربون شیرین زبونیت خاله ...


خدا نكنه خاله جون