شب یلدا سال نود

هندونه ی مامان

هندوانه رویاهایت شیرین، انار موفقیتهایت

پردانه، پسته خاطراتت خندان،

قصه زندگیت خوش و عمرت چون یلدا بلندباد.

قبل از رسیدن شب یلدا کلی با بابایی در تکاپو بودیم تا یلدای خوبی رو برات تدارک ببینیم . چون هم اولین یلدای شما بود و هم تولد بابا .عزیزم شما 4 ماه و 21 روز داری .  یادته پارسال نوشته بودم انشالله سال بعد شما هم تو جمع ما هستی ؟ چه زود این یکسال گذشت .  برا شب یلدا که مقارن با تولد بابا حمید بود  یه کیک به شکل انار سفارش داده بودم خیلی خوشگل بود اما اونی که سفارش داده بودم به دلایلی(کیکهای قنادی تازه افتتاح شده در تبریز آماده میشد و با ماشین های یخچال دار به زنجان میومد که به گفته خودشون ماشین حامل کیکها تصادف کرده بوده) آماده نشد و مجبور شدم یه کیک حاضری بخرم . اینم بد نبود اما اونی که دیده بودم خیلی خوشگل تر بود. به هر حال به خاطر وجود شما دختر نازم امسال طرح هندونه رو کالسکه انتخاب کردیم و انارای دون شده رو به شکل قلب و خلاصه سعی کردیم میز خوبی باشه . اما چون تا حالا هیچ سالی خونه خودمون نبودیم شاید کم و کاستی هایی وجود داشته باشه  و برا شما یه دست لباس هندونه ای خریدیم . برا شام خونه آقاجون  بودیم و بعد رفتیم خونه بابایی(بابای من) و حدودای ساعت 10:30 برگشتیم خونه خودمون و بعد هم که  ساراجون اینا اومدند و با هم بودیم .. خلاصه شب خیلی خوبی بود و وجود شما قشنگی این شب رو چندین برابر کرده بود. اینم سه  تا از عکسای اولین شب یلدای شما