برای دردانه ام

عید 90

شیطونک مامان تحویل سال ساعت ۲:۵۰ دقیقه شب بود و ما به اتفاق خاله اینا که از تهران اومده بودند خونه بابا اینا بودیم . و به زور بیدار موندیم تا لحظه تحویل سال. عزیزم لحظه خیلی قشنگیه که نمیدونم چطوری برات توضیح بدم . همیشه بغض خاصی تو لحظه تحویل سال دارم . دلم میخواد تنهای تنهای باشم و برای چند دقیقه فقط دعا کنم . همینطور که سلامتی تو عزیز رو از خدا خواستم ِ خواستم که پدر و مادر و بابایی رو هم در پناه خودش نگه داره . ازش خواستم مشکلاتمون رو حل کنه و سال کهنه با رفتن غصه های منم با خودش ببره. امسال اکثر اقوام مسافرت بودند . بنابراین نه جای زیادی رفتیم نه مهمون زیادی اومد. امسال که توی نازنین رو بهانه کردیم برا مسافرت نرفتن . انشالله سال بع...
1 فروردين 1390