برای دردانه ام

اولین مسافرت حقیقی

1391/4/5 13:24
نویسنده : مامان دردانه
1,426 بازدید
اشتراک گذاری

قشنگی زندگی

اولین مسافرت شما همونطور که قبلا هم نوشتم کرج بود البته مسافرتی بود که به خاطر ماموریت کاری من رفتیم و شاید نشه اسم اولین سفر رو روش گذاشت . و اما قسمت این بود که اولین مسافرت واقعی شما سفر به مشهد و زیارت بارگاه امام رضا (ع) باشه . من که اینو به فال نیک میگیرم . انشالله که خدا و امام رضا همیشه پشت و پناهت باشه عزیزم.چون اولین سفرت بود دوست دارم که تا جایی که میتونم جزئیات رو برات بنویسم .

عصر (ساعت ٧) روز دو شنبه ١٥ خرداد ٩١ مصادف با میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر یعنی زمانیکه شما ١٠ماه و ٧ روزه بودی ؛ با قطار عازم مشهد شدیم . و تقریبا ١٦ ساعت تو راه بودیم و روز ١٦ خرداد حدودای ساعت ١١رسیدیم به مقصد . تو این سفر عمه جون و همسرش و بابایی (بابای بنده) هم افتخار داده بودن و ما رو همراهی میکردند . اگه بخوام از قطار برات بگم این که مامانی شما یه کم تو خوردن میوه زیاده روی کرد و حالش دگرگون شد و این اوضاع نامساعد تا نیمه شب ادامه داشت . اما بعدش خدا رو شکر خوب شد. چون تو قطار نمیتونستیم بنشونیمت مدام بغل بودی و از این بغل به اون بغل و بخش بیشترش هم که شب بود و خوابیدی اینه که اصلا نه اذیت شدی و نه اذیت کردی.شب رو تخت بنده خوابیدی و من که پیشت میخوابیدم مدام غلت میزدی و پهلو عوض میکردی و هر از گاهی هم به من لگد میزدی که مجبور شدم یا کنارت بشینم یا زیر پات دراز بکشم که جا برا مانور جنابعالی مهیا باشه . 

هتل اقامتون ؛ هتل آپارتمان میزبان بود که از طرف شرکت به بابا داده بودن . جای نسبتا خوبی بود و فاصله ش تا حرم رو میشد پیاده رفت .(گر چه کمی دور بود)

تو مدت اقامتون پاساژ پروما و ‌فردوسی رفیتم اما راستش خرید آنچنانی نکردیم .و همینطور رفتیم باغ سالار تو ییلاقات شاندیز که خیلی خوب بود و از همه چی راضی بودیم و در کل با توجه به بعد مسافت  به رفتنش می ارزید . هر شب حرم رفتیم و شما از دیدن اون همه لوستر و .... مبهوت شده بودی و مدام جیززززا  میگفتی  شایدم با خودت میگفتی خدایا اکه اینا جیززززززاست اونایی که خونه ما هستن چیه؟(هه هه ) قهقهه

سعی میکردیم که زمانهایی رو برا بیرون رفتن انتخاب کنیم که آفتاب نباشه ؛‌هوا خیلی گرم نباشه ؛‌جنابعالی خوابت رو کرده باشی و ... خلاصه اینکه برناممون رو با شما تعیین میکردیم .نا گفته نمونه که هر جا رفتیم هر برنامه ای داشتیم شما سنگ تموم گذاشتی و اصلا و ابدا اذیت نکردی .خیلی خیلی خیلی دختر خوبی بودی و همه جوره باهامون کنار میومدی.غذات رو با خودم آورده بودم (تو قالبهای یخ ) و همینطور چند بطری آب که آب به آب نشی.اما اونجا یه کم ناپرهیزی کردی و هر چی میخوردیم کمی هم به شما میدادیم که خدا رو شکر اتفاقی نیفتاد.

٣ شب مشهد بودیم و صبح روز جمعه ١٩ خرداد ساعت ٩:٣٠ با هواپیما برگشتیم و ١١ رسیدیم . سفر بسیار راحت و عالی . (هواپیمای ایر باس شرکت هواپیمائی ماهان )

مهرسا در حرم امام رضا (ع)

حیاط حرم

در هتل و آماده برای بیرون رفتن

در باغ سالار شاندیز (اونی هم که پشت قایم شده مامانی مهرساست)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

saba
27 خرداد 91 16:41
زیارتت قبول باشه مشهدی مهرسااااااااااااااا افرین دختر گل که مامانی رو اذیت نکردی
خاله آذین
28 خرداد 91 13:21
مهرسا خانوم گل خیلی ناز شدی ماشالا ... دیگه داری خانوم میشی خاله به به ...
آی تک مامان نیایش
3 تیر 91 9:25
زیارت قبول مهرسا خانوم چه خانومی شدی عسل طلا