برای دردانه ام

21 ماهگي و 22 ماهگي

1392/4/13 8:45
نویسنده : مامان دردانه
1,381 بازدید
اشتراک گذاری

موشموشكم...

نميبينم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!

حالا بريم سرغ خاطرات ماه 21 و 22 .... و اول از خوردني ها شروع كنيم زيتون رو بي نهايت دوست داري و گاها به عنوان جايزه ازمون زيتون ميخواي؛  البته با هسته رو بيشتر دوست داري و ميخوري و هسته تحويل ميدي.سنجد و گردو و كشمش  ؛بادوم هندي و  سويا  و پسته ؛ چوب شور و پاستيل و ژله و آلبالو خشك و شير عسل و  ...رو هم خيلي دوست داري. ذائقه ت كمي تغيير پيدا كرده ولي كماكان چيزايي رو كه قبلا دوست نداشتي رو نميخوري. همينطور خدا رو شكر تا حالا چيزايي مثل سس ؛ سوسيس و كالباس و پفك و نوشابه و ... نخوردي.اما دلستر دوست داري و هر از گاهي كمي بهت ميدم ..البته ابيد از دكتر بپرسم كه ايرادي نداشته باشه .(پرسيدم و گفت بهتره داده نشه يا بسيار كم )

تو اين مدت دو بار زمين خوردي ... يكي تو خونه رو پاركت كه لبت پاره شد و كمي ورم كرد و خون اومد و دومي هم تو خيابون خودمون خوردي به ستون سيماني و دماغت و لبت از بالا تا پائين خط افتاد كه خدا رو شكر عميق نبود... ببخشيد ما واقعا مواظبت هستيم اما نميشه كه مدام بغل باشي يا دست و پات رو ببنديم ... انشاالله كه هميشه سالم و تندرست باشي... 

نميدونم تو پستهاي قبل گفتم يا نه.... خيلي با حال نماز ميخوني .... اولا كه دراز ميشدي رو زمين و ميگفتي الله اكبر اما الان كمي بيشتر به سجده شبيه شده ...... اون دستاي نازت رو ميبري بالا  و دعاميكني . هر جا هم مهر و كتابهاي دعا و قران ببيني ميگي مامان الله اكبره............. اي نازت رو برم من.....

عاشق شهر بازي و وسايل بازي هستي...فعلا بر خلاف همه موارد كه هم زود حرف زدي و هم زود راه افتادي دستشويي رو نميتوني بگي گر چه تمرينات رو شروع كرديم ...درست كردن پازل رو خيلي دوست داري و بسيار سريع ياد ميگيري .شعرهاي زيادي بلد هستي كه كامل ميخوني مثل : عمو زنجير باف ؛ حسني نگو يه دسته گل  ؛ توپولويم توپولو ؛ اتل متل توتوله ؛ شعر كتابهاي حيوانات اهلي و وحشي و ميوه ها ؛ گنجشكك اشي مشي ؛ گنجشك لالا سنجاب لالا ؛ و....

اين مدت روز پدر هم بود كه از همينجا جا داره  از پدر مهربونت كه بي نهايت و عاشقانه دوست داره تشكر كنم كه از هيچ كاري برات مضايقه نميكنه. و همينطور از باباي خوب خودم ... اميدوارم كه سايه شون هميشه بالاي سرمون باشه و شاد و خندان باشن

و اما يه خاطره : بابا بزرگ خونه ما مهمون بود و بعد از صرف ناهار از بابا خواست كه براشون ابر سفره ببره تا سفره رو پاك كنن ...همين موقع بود كه شما رفتي و دقيقا از كشوي دوم ابر رو برداشتي و دادي به بابا.........

 تقريبا دندونهات در اومده چون نميزاري كه دهنت رو باز كنم و نگاه كنم دقيق نميتونم بگم.

همه اشياء رو ميشناسي ..و اشكال مربع ؛ مثلث ؛ دايره ؛ لوزي رو هم بلدي .

مدام سوال ميكني :" اين چيه ؟ " ..." اين كيه ؟" ..." اين آقاهه / خانمه چيكار ميكنه ؟ " 

موبايل يا گوشي تلفن رو بر ميداري و با كسي صحبت ميكني و ميگي سلام ... خوبي؟ متشكرم.... و اين متشكرم رو خيلييييييييييي بامزه ميگي و ميكشي .و دستت رو هم رو سينه ت ميزاري.

جملات نوش جون ؛ خسته نباشي  ؛ خوش اومدي و ... رو هم ميگي . 

كلا در يك كلام دختر بسيار مودب و خوش زبان و مهربون و خنده رويي هستي . 

و اين رو هم بگم كه از پايان 22 ماهگي تو تخت خودت خوابوندم و با ميل خودت قبول كردي كه تو تخت بخوابي و سرت رو گذاشتي رو بالش ( هر چند كه هر از گاهي بلند ميشدي و ميگفتي مامان سلام و شيطنت ميكردي) اما دوباره سر رو بالش ميزاشتي و برات شعر خوندم و قصه گفتم و خوابيدي ...البته بايد بگم كه فعلا ما اتاق شما ميخوابيم تا  مطمئن بشيم كاملا عادت كني و بعد تنهات بزاريم ....

عربي ميرقصي و كمرت رو عقب ميبري و دستات رو تكون ميدي ... بابا كرم ميخوني ... و يكسري از ترانه هاي ديگه البته تيكه هاييش رو مثل : نازنين مريم ؛ بابا كرم دوست دارم ؛ و نگو نگو نميام و بنفشه و...

كتابخوندن رو خيلي دوست داري و مدام ازم ميخواي كه برات شعر بخونم يا كتاب بخونم.

هر كاري كه ميكني و احساس ميكني من ناراحت شدم و يا من ناراحت نگاهت ميكنم و ميگم كه كار بدي كردي زود ميگي" مامان ببخشيد " و چند بار تكرار ميكني تا بخندم  و بگم كه بخشيدم و بعد ميگي بغل و بوس و خلاصه نميدوني چه حسي داره .... گاهي اوقات شيطنتم ميگيره و الكي خودم رو ناراحت نشون ميدم تا اين كار رو انجام بدي.............چشمک

 يكي دو تا شعر تركي هم بلدي بخوني ...با خودت بعضي وقتها حرف ميزني يا شعر ميخوني ... شمردن رو تا 10 بلدي اما ه راز گاهي قاطي ميكني ... اشكال مربع ؛ دايره ؛ مثلث و لوزي رو ميشناسي ؛ از رنگها قرمز رو زودتر از همه ياد گرفتي و بقيه رو گاها درست و گاها غلط ميگي .....

و اما اين رو هم بگم كه تو خرداد دو تا اتفاق خوب افتاد كه مردم رو كلييييييييييي خوشحال كرد .ميدونم كه بزرگ بشي چيزي به ياد نخواهي آورد اما دوست دارم كه برات يادداشت كنم ..اولي كه آقاي دكتر روحاني كه منتخب ملت بو تو انتخابات از ساير كانديدها پيشي گرفت و مردم به همين خاطر ريختن بيرون و شادي و رقص و .......... كه متاسفانه ما نرفتيم و دومي هم راه يابي تيم ملي فوتبال به جام جهاني برزيل شد........ كه بازم همه ريختن بيرون براي پايكوبي و ...... كه ما هم با عمه جون و عمو جان رفتيم و شما همش تو اون شلوغي كه همه ميرقصيدن و بوق ميزدن ميپرسيدي مامان عروس خانم كجاست ؟؟؟؟ قربونت برم ..........قهقهه

 با لباس خواب اتاق خودش

قربون اون شیطنتت برم

آماده شده که بره خونه جدیدفرناد کوچولو

قربون اون نگاه معصومت برم........

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

صبا مامان نیوشا
27 خرداد 92 15:35
ماشالا به دختر با ادب و باهوش خودمون..... عکساش کو پس مامانششششششششششش


مرسي . چشم خاله صبا ..در اولين فرصت
خاله آذین
2 تیر 92 11:23
الهی فدای این موش موشک بشم که ترکی هم شعر میخونه و عربی میرقصه... کی میشه آخه ببینمت خالهههههههههههه


هر موقع افتخار بدين تشريف بياريدديگهههههههههه
خاله آذین
10 تیر 92 12:13
الهی مرسا جونم چه خانوم شده ... وروجکی ازت میباره خاله ... کی میشه بیام اون لپاتو بخورم آخه ...
خاله بهار
11 تیر 92 11:07
سلاممم

ماشاالله به مهرساجونم. چقدر ماه و خوشگله
امیدوارم همیشه در پناه خدا شاد و سلامت باشی گلم
روز به روز خوشگل تر و خانم تر میشه


مرسي خاله ي مهربون . با چشما خوشگلت نگاه ميكني عزيزم.
❤مامان رامیلا کوچولو❤
25 تیر 92 0:25
سلام وروجک نازی دارید خدا حفظش کنه و به وبلاگ رامیلای ما هم سر بزنید راستی اگه دوست داشتید به رامیلای ما با کد 620 رأی بدید.