برای دردانه ام

اسفند 93 و گوش درد مهرسا و به دنيا اومدن دو تا ني ني ناز

بهترينم... 1 اسفند ب خونه عزيز جون بوديم و شما نصفه شب از خواب بيدار شدي و گريه كردي و گفتي گوش راستت درد ميكنه ..مسكني دم دستم نبود  و فقط تونستم كمي پماد پيدا كنم و بمالم و حوله داغ كنم و بزارم رو گوشت و بخوابونمت... اما روز بعد ديگه اثري از گوش درد نبود  اما با اين وجود برديمت دكتر گوش و حلق و بيني (دكتر ط..) و گفت لوزه داري و بايد عمل بشه و گوشت هم عفونت داره و آنتي بيوتيك داد و من دو روز دادم اما ديدم گوشت درد نميكنه سرخود قطع كردم (ميدوني كه به داروي هيچ كسي غير از دكتر خودت اعتماد ندارم )و سرحال بودي تا اينكه 10 اسفند از مهد تماس گرفتن كه گوش مهرسا جون درد ميكنه و لطفا زودتر بيايد دنبالش ..وقتي اومدم خوب بودي و گفتي ديگه...
11 فروردين 1394

42 ماهكي ....

 نازنينم..... ترم پيش كلاس زبان ميرفتي و اين ترم دوست داشتي بري كلاس موسيقي . اين شد كه تو كلاس موسيقي مهد هم  ثبت نامت كرديم و برات بلز هم خريديم (استادت هم آقاي كيا هستند) اما بخاطر اينكه حيف بود زبان رو نيمه كاره بزاري دوباره زبان هم ثبت نامت كردم كه اين ترم خيلي بيشتر علاقه نشون ميدي .. و جملات و كلمات رو خونه تكرار ميكني ..اميدوارم هميشه موفق باشي .... زبان اين ترم هم ميان ترم و هم پايان ترم 100 گرفتي و خيلي خيلي خوشحالم كردي.. تو اين مدت جشن سيسموني ني ني خاله شادي(22 بهمن ) رفتيم . خيلي دختر خوب و خانمي بودي كه با توجه به اينكه اونهمه وسايل خوشگل و لباسا و اسباب بازي هاي خوشگلي بود كه من هوس ميكردم اصلا حسادت...
27 بهمن 1393

ويزيت توسط دكتر ارتوپد اطفال

دختر كوچولوي من... بخاطر اينكه حس ميكردم پاهات رو حالت X ميزاري و چند تا دكتر بردم و هر كدوم حرف متفاوتي زده بود بعد از كلي جستجو از اينترنت دكتر سعيد توكلي رو پيدا كردم و رزومه كاريش رو خوندم و خلاصه تصميم گرفتيم شما رو ببريم تهران پيش ايشون كه جراح و  متخصص بيماريهاي استخوان و مفاصل و فوق تخصص ارتوپدي اطفال بودند نهايت اينكه زحمت رو به عمو ايرج داديم تا برات وقت بگيره و روز 7 بهمن راه افتاديم به سمت تهران و يكراست بعد از صرف ناهار رفتيم  مطبشون  . اولا بايد بگم دكتر بسيار شوخ و خوش برخوردي بودند و بعد از اينكه من مشكل رو گفتم قبل از معاينه يكسري عكس نشون داد كه پا تو هر سن بايد چه شكلي باشه و دقيقا پاي بچه هاي 3 الي 4 سال...
27 بهمن 1393

مريضي دوباره مهرسا

نور چشمم... ... متاسفانه كل پائيز و زمستون رو مريض بودي و تا كمي بهتر ميشدي دوباره از كس ديگه اي بهت سرايت ميكرد . اين كاملا طبيعي بود چون اولين سالي بود كه پائيز  و زمستون مهد بودي و بالطبع تو كلاس 10-15 نفره حتما كسي هست كه مريض باشه و شما هم تو سني نيستي كه بدوني چطور ميشه مانع از سرايت سرماخوردگي از كسي به خودت بشي. و واقعا هم شرايط اين امكان رو نميداد كه وقتي مريض ميشي تا خوب شدن كاملت مهد نبريم . چند روز پيش اين و اون و چند روز مرخصي من و بابا و نهايتا بازم مهد و سرماخوردگي... خلاصه از بس دارو دادم و دكتر بردم هم ضعيف شدي و هم همه مون كلافه.. و اما جمعه 19 دي دوباره رفتيم دكتر كلينيك و ايندفعه هر سه تامون .. كه دكتر عمومي بر...
27 بهمن 1393

شب یلدای سال 93

سلام عزيزترينم  شب يلداي امسال اول رفتيم برا ديدن بابابزرگ اينا و بعد هم به دعوت عمه جون رفتيم خونه شون . آقا جون و عزيز جون هم اونجا بودن و خلاصه عمه جون اينا زحمت كشيده بودن و و برا تولد بابا حميد كيك خريده بودن و كلي بهمون خوش گذشت ..  در ضمن از مهد شما رو برا عكس به آتليه الماس معرفي كردن كه تولد سه سالگي هم شما رو اونجا برده بوديم .  اينم دو تا از عكسات به مناسبت شب يلدا(16آذر93)   ...
25 بهمن 1393

سفر سه روزه سه نفره به انزلي(سنگاچين)

ناناز مامان  به بابا تو سنگاچين ( تقريبا 7 كيلومتري انزلي به سمت آستارا) ويلا داده بودن و ساعت 1 راه افتاديم و  ناهار رو قزوين خورديم و هوا تاريك شده بود كه رسيديم ويلا.  صبح كمي با ماشين همون اطراف رو گشتيم و و عصر حدود 4 رفتيم رشت  و شام رو در رشت خورديم . و بعد در مسير برگشت به ويلا رفتيم شهربازي قصر بازي تو راه رشت انزلي و دير وقت بود كه رسيديم ويلا. صبح روز جمعه رفتيم ماسوله و تا حدوداي 2 ماسوله بوديم و ناهار رو در فومن خورديم و برگشتيم و كمي كنار دريا .. صبح روز شنبه كنار دريا و بعد گشتي در خيابون سپه و گلستان انزلي زديم و ناهار در رشت و از جاده طارم برگشتيم كه متاسفانه از گيلوان به بعد برف شروع شد و زنج...
22 دی 1393