واکس دو ماهگی
کوچولوی نازم
امروز ٩ام مهرماهه و شما دو ماه رو تموم و وارد سه ماهگی شدی. صبح بابایی مرخصی ساعتی گرفت و شما رو بردیم درمانگاه برای زدن واکسن . البته قبل از حرکت دو برابر وزنت یعنی تقریبا ٩ قطره استامینوفن دادیم تا کمتر درد احساس کنی . من که طاقت دیدن واکسن زدن به شما رو نداشتم و باباجون زحمت کشید نگه داشت تا به رونهای خوشگل و کوچولوت واکس بزنن. واکس سه گانه و هپاتیت b و قطره فلج اطفال. خیلی گریه کردی اما تو ماشین آروم شدی و خونه هم بعد از شیر خوردن خوابت برد . باید مدام حواسم جمع باشه که تبت زیاد بالا نره . و پا شویه کنم و دست و صورتت رو با آب نسبتا ولرم بشورم . تماس گرفتم با دو تا درمانگاه جهت سوال کردن کمپرس آب گرم یا سرد. یکی گفت از فردا کمپرس آب گرم (ولرم) و یکی گفت اصلا نیاز نیست . نمیدونم چیکار باید بکنم . امیدوارم درد نداشته باشی در جای واکسنها و تبت هم زیاد بالا نره. میسپرمت به خدا. راستی ورود به سه ماهگیت مبارک.
مهرسا از خواب که بیدار شد گریه کرد گریه ی شدید که ریسه رفت و کبود شد سریع بردمش خانم دکتر همسایه طبقه بالا که دخترش آیناز جون از مهرسا ٢٥ روز بزرگتره . اون کمی آرومش کرد و دوباره استامینفن داد و یه شیاف داد که اگه تب داشت و پائین نیومد استفاده کنم البته یک سومش رو . خدا رو شکر بعد از اون گریه شدید نکرد . فقط عصر یک درجه تب داشت که با دستمال مرطوب پیشونی و دست و پاهاش رو خنک کردم و شب هر دو ساعت بیدار شدم و خدا رو شکر دیدم تب نداره.