برای دردانه ام

یادداشتهای فراموش شده

1390/7/30 10:22
نویسنده : مامان دردانه
1,311 بازدید
اشتراک گذاری

موش موشکمتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

یکسری حرفها و اتفاقات رو که یادم رفته بود اینجا مینویسم . ببخشید کمی جابه جا مینویسم آخه حدود یک ماه و نیم سیستم نداشتم و الا اگه هر روز وبلاگت رو بروز میکردم اینجوری نمیشد.

  • من روز ١٩ مرداد یعنی ١٠ روز بعد از زایمان رفتم و بخیه هامو کشیدم.
  • حدودا دو سه روز بود اومده بودیم خونه که عصر موقع اینکه میخواستم رو تخت دراز بکشم متوجه شدم یکی از پاهام بسیار ورم کرده . خیلی ها خونمون بودن بهشون گفتم و همه تائید کردن همه نگران شدیم و سریع به خانم دکتر زنگ زدیم . گفته بود خس خس سینه داره یا نفس تنگی؟ گفتم نه. پرسید پاش اونجایی که ورم داره درد هم داره؟ گفتم نه . گفت پس خیالتون راحت باشه {میدونی دوخترم راستش همه از آمبولی ریه میترسیدیم} . دکتر گفت که مایعات خیلی زیاد خورده و اینکه این پام رومدام از تخت مینداختم پائین .خلاصه خدا رو شکر به خیر گذشت.کمی ماساژ و کم کردن مایعات و گذاشتن بالش زیر پا بعد از چندروز درست شد.
  • دخترکم نافت خیلی زود افتاد حدود روز ٦ ام . هر کی با شوخی جایی رو پیشنهاد میکرد برا انداختن نافت . یکی دانشگاه تهران رو ؛‌یکی دانشگاه صنعتی شریف رو ؛ یکی دانشگاه بین المللی قزوین و یکی هم دانشکده هنرهای زیبا رو پیشنهاد میداد و ما هم کلی خندیدیم.
  • شناسنامتو روز ... برات گرفتیم.
  • اولین واقعه ناگواری که برات رخ داد این بود که بغل بابایی بودی و من برات شیر درست کردم و زمانی که میخواستم بدم بابایی شیشه افتاد رو سرت . نمیدونم من زود ول کردم یا بابا محکم نچسبید. خلاصه اصلا نفهمیدیم چطور شد اما شیشه شیر افتاد زیر ابروی سمت راستت و کلی گریه کردی و ریسه رفتی. به زور با ناز و بوس و بغل آرومت کردم و کمپرس یخ گذاشتیم سرت . حالا خدا رو شکر اون شیشه شیر تلقی افتاد و نه اون شیشه ای والا خدا میدونست چی میشد. کمی قرمز شده بود که بعد از چند روز رفت.واقعا معذرت میخوایم و قول میدیم بیشتر دقت کنیم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)