مهرسا خانم
امیدم
چند روز بیشتر نمونده که وارد 5 ماهگی بشی . تو این مدت حوادث زیادی اتفاق افتاده که اغلب ناخوشایند بوده . کلا بجز تولد تو که اوج خوشبختی ما بود سال زیاد جالبی نبود کلا برای خانواده عمو ها و عمه ها و... . امیدوارم این روزای سخت هم بگذره . نمیدونم اگه نبودی این روزا رو چطور طاقت میاوردیم . نازنینم عاشقانه دوست دارم . بر خلاف روزا و ماه اول و دوم که شبا چندین بار بیدار میشدی و شیر میخوردی الان مثل بزرگا شب میخوابی و صبح حدود 5 الی 6 بیدار میشی . و ظهر ها هم که نمیخوابیدی و تازه 3 به بعد خوابت میگرفت دیگه میخوابی . خلاصه اینکه شدی خانم خانما . چقدر زود گذشت این 4 ماه . کاش میتونستم هر لحظه ش رو ثبت کنم . آخه مطمئن هستم وقتی بزرگ بشی دلم برای این روزا تنگ میشی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی