اولین روز مادر با حضور مهرسای عزیز
عسلکم
امسال روز مادر رو نمیتونم وصف کنم . از یک طرف ناراحتی بخاطر شرایط و از طرفی حضور تو که هدیه ای از طرف خدا هستی برای من و بابا و شاید خیلی های دیگه ... دوست ندارم برات از غصه ها بنویسم پس فقط بهت میگم که بیشتر از حد تصور دوست دارم جوری که در غالب هیچ کلامی نمیتونم تفسیر کنم امسال تو موجود نازنین هم در جمع ما بودی و مفهوم این روز رو صد چندان برام ملموس تر کردی . خدایا یعنی واقعا منو لایق دونستی و نام مادر رو رو من هم گذاشتی ؟ خودشم مادر فرشته ای مثل مهرسا ؟؟؟؟؟ خدای مهربون تا آخر عمر سر از سجده بر ندارم و شکرت رو بگم بازم نمیتونم ادای دین کنم .ممنونم ازت . مهرسای عزیز مثل معجزه وارد زندگیمون شدی و بهانه ی خنده هامون . و اما بابا حمید زحمت کشید و از طرف خودش و شما یه ساعت violet خیلی خوشگل برام خرید . از هر دو تاتون ممنونم .
و اینم عکس اولین هدیه مهرسا خانم به مامانش و چند تا از عکسای مهرسا (اردیبهشت 91)