برای دردانه ام

ماه رمضون و افطاري اداره و تعطيلات عيد فطر(روستاي شيت)

1394/5/5 13:24
نویسنده : مامان دردانه
1,541 بازدید
اشتراک گذاری

مهربونم 

يكي از جاهايي كه ماه رمضون امسال  برا افطاري دعوت شديم اداره من بود.. دوستاي خوبت رهاجون و آوا جون هم بودند . اولش خجالت ميكشيدي و صحبت نميكردي و بعد يه ذره با رها  خو گرفتي . 

خوشحالم كه وقتي گفتند بچه هاي زير 10 سال  بيان براي ريافت جايزه خيلي راحت بدون اينكه از من بخواي باهات بيام رفتي رو سن  و جايزه ت رو گرفتي. 

وقتي براي مسابقه ازبينتون داوطلب خواستن شما بازم رفتي . مسابقه بولينگ بود  و شما از همهع بچه ها ريزنقش تر بودي و من همش نگران بودم كه نكنه نتوني به هدف بزني و ناراحت بشي. همه بچه ها اجازه دو پرتاب داشتن و خيلي هاشون در دو پرتاب موفق نميشدن هدف ها رو بندازن يا نهايت دو سه تاش رو مينداختن.. 

نوبت شما شد و من استرس داشتم . فقط صدات كردم و گفتم مهرسا محكم .... 

و شما در اولين پرتاب همه رو واژگون كردي................ من انقدر خوشحال بودم  و مدام ميخنديدم و همه بي نهايت تشويقت كردن و هديه ويژه رو شما گرفتي. 

و دوباره وقتي براي شعر خوندن بچه ها رو صدا زدن شما رفتي رو سن اما نوبت بهت نرسيد (محدود بودن هديه ها) 

خيلي خوشحال بودم اولا بخاطر اينكه دخترم بين اون همه بچه كه اغلب از نظر سني و همه از نظر جثه از شما بزرگتر بودن اول شدي و دوم بخاطر اينكه خجالت نكشيدي و راحت رفتي رو سن...

خيلي خيلي دوست دارم ...اميدوارم هميشه شاد و موفق باشي.

 دو روز تعطيلي عيد فطر به همراه يكروز جمعه  نتونستيم جاي خاصي بريم با وجوديكه تعطيلات تابستوني بابا اينا هم شروع شده بود .  فقط يك روزش رو رفتيم روستاي شيت كه خيلي دوست داشتم ببينم . با عمه جون اينا صبحانه رو وسط راه خورديم و ناهار و عصرونه رو كنار يه رودخونه در شيت و شما هم كلي تو اب رودخونه بازي كردي. البته وسط يه خرچنگ ديدي  و ديگه از اون به بعد حاضر نشدي بري تو آب...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)