واکسن 4 ماهگی
عزیز تر از جانم
دیروز ٩ آذر به سلامتی ٤ ماه رو تموم کردی و وارد ماه پنجم از زندگیت شدی. برای تزریق واکسن سه گانه و قطره فلج اطفال ساعت ١٠ بردیم درمانگاه و بابایی هم که بخاطر شما مرخصی گرفته بود خلاصه بازم من دلم نیومد بیام داخل اتاق و پاهات رو نگه دارم و بابا این کار رو کرد اما چون بزرگتر شدی و مدام دست و پات رو تکون میدی بابا تو نگه داشتنت به فشار افتاده بود خلاصه کلی گریه کردی و اشک از چشمات سرازیر شد. قبل از اینکه از خونه در بیاییم بهت قطره استامینوفن داده بودیم و این بود که تو ماشین خوابیدی . اما کلا تا شب کم خوابدی و هر بار کوتاه مدت با وجود اینکه الان که ٢٤ ساعت از زدن واکسن گذشته و من دارم اینا رو مینویسم تا حالا تب نکردی اما چندین بار گریه کردی . جالبه بدونی که نمیدونم از اثرات استامینوفن بود یا چی دیروز هی میخندیدی بعد انگار یادت میافتاد که واکسن زدی و پات درد میگرفت و میون خنده گریه میکردی . خلاصه بر خلاف دفعه پیش استامینوفن زیاد نخوابوندت . شب چند بار بیدار شدی و الان که دارم مطالب وبلاگت رو بروز میکنم خوابیدی . امیدوارم که امروز هم به خیر و خوبی تموم بشه و بره تا ماه ٦ ام. اینم عکست قبل از رفتن برای واکسن.