برای دردانه ام

واکسن 6 ماهگی

1390/12/14 8:39
نویسنده : مامان دردانه
24,951 بازدید
اشتراک گذاری

جگر گوشه

امروز سه شنبه مورخ ١١ بهمنه و الان که دارم این مطلب رو مینویسم ساعت ١١:١٥ صبح هستش . همونطور که قبلا گفتم واکسن ٦ ماهگی شما بخاطر سرماخوردگی خفیفی که گرفته بودی با نظر دکتر ٢ روز عقب افتاد . تو این مدت اتفاقات زیادی افتاده که زیاد خوشایند نبوده . مامان بزرگ (مامان بابایی) رو حدود ٨ روز بیمارستان بستری کردند)بعد مرخص شد و دوباره بعد از دو روز بستری و عمل) ؛ عمه جون هم عمل داشتند ؛ بابایی و مامانی(بابا و مامان بنده) هر دو سرما خوردن و گفتن تا اطلاع ثانوی اونجا نریم ؛ و ..... . اینه که تو این مدت زحمت نگهداری شما افتاد گردن خاله شکوه ... و چون خاله جون بخاطر کلاس سنتور سارا ٥ شنبه ها قزوین میرن اینه که تصمیم گرفتیم روز واکسنت رو بابایی مرخصی بگیره و چهارشنبه دوباره خونه خاله و ٥ شنبه من مرخصی بگیرم .

امروز چون خونه بودی خواستیم که راحت بخوابی و هر وقت بیدار شدی برا واکسن ببریم . اینه که من صبح رفتم اداره و وسطا مرخصی ساعتی گرفتم و رفتیم درمانگاه همیشگی. نمیدونم چرا هر بار نوبت واکسنت میشه ضربان قلبم زیاد میشه و استرس میگیرم .تصمیم گرفته بودم بر خلاف واکسن دوماهگی و چهار ماهگی منم بیام تو اتاق واکسن اما وقتش که شد باز پام لرزید و بر خلاف تمایلم که دوست دارم لحظه های سخت زندگیت همیشه پیشت باشم نتونستم و پشت در منتظر موندم . به رون تو که واکسن میزنن انگار به قلب من میزنن شاید باور نکنی اما مطمئن هستم دردی که من تحمل میکنم بیشتر از دردی هست که تو میکشی. خلاصه صدای گریه ت که بلند شد منم اومدم تو و بغلت کردم تازه باید واکسن دومی تزریق میشد ... که من باز رفتم بیرون و موقع خوروندن قطره فلج اطفال اومدم تو . خلاصه نمیشه گفت زیاد گریه کردی اما حتی اگه یه قطره هم از چشمات اشک بیاد من طاقت ندارم خصوصا که انقدر خانمی که زیاد گریه نمیکنی ولی اگه هم گریه کنی جوری هست که دل آدم کباب میشه . تا سوار ماشین بشیم آروم شدی. بابا میگه ماشالله رونات یه کوچولو تپل شده اونه که ایندفعه تزریق زیاد اذیتت نکرد . قبلا سر سوزن واکسنت از رونت عریض تر بود . آدم حس میکرد نکنه از اونطرف رونت در بیاد . خلاصه اینکه من شما و بابایی رو رسوندم خونه و دوباره اداره . اما فکرم همش پیشتونه . امیدوارم زیاد تب نکنی و جای واکسن زیاد درد نگیره . قربونت برم که:

"تو تنها بهانه ی شاد بودنی"

و اما :ظهر که از اداره برگشتم نسبتا سر حال بودی و داشتی بازی میکردی تا عصر هم همینطور بود و فقط هر از گاهی که به پات میخوردیم و درد میکرد گریه میکردی اما نزدیکای شب حرارت بدنت داشت بالا میرفت حدودای 11 خوابیدی ولی 12 با گریه بیدار شدی و دیدم بله ؛ تب کردی دوباره خوابوندمت و دوباره 2 شب گریه و دیگه دیدم اینجوری نمیشه از اتاق خواب آوردمت بیرون و پاشویه و سبک کردن لباسات و .... و نهایتا اینکه تا نزدیکای صبح میخوابیدی هی بیدار میشدی حتی زمانایی که خواب بودی و چشمات بسته بود ناله میکردی اما رو پام که انداختمت نسبتا آروم شدی و این شد کار من تا صبح . بازم صبح  بردیمت خونه خاله شکوه ؛ به گفته خودشون تب نداشتی اما زیاد سر حال هم نبودی و گریه هم زیاد کردی . در ضمن رو رون سمت چپت دور جای واکسن قرمز و ملتهب شده بود . اما ظهررو نسبتا خوابیدی و باز کمی تب داشتی .٥ شنبه من مرخصی گرفتم و موندم پیشت از صبح حدود ١٠ تا شب ساعت ١ در کل بخوایم حساب کنیم ٢ ساعت نخوابیدی  خوابت میومداما موقع خواب سرفه میکردی و با گریه بیدار میشدی . خلاصه شب ٥ شنبه رفتیم خونه عمه جون و به خاطر بارش شدید برف و یخبندون

niniweblog.com

شب رو همونجا موندیم و خدا رو شکر شب رو راحت خوابیدی. فقط یکبار حدود ٢ بیدار شدی و سریع خوابت برد. و کلا صبح جمعه هم تا نزدیکای ظهر خوابید و کمبود خوابت رو جبران کردی . حالت خوبه جای واکسنت درد نمیکنه ؛ تب نداری اما سرفه میکنی .که امیدوارم مریض نشده باشی و فقط عوارض واکسن باشه.

در ضمن پسر عمه برا شما (البته به گفته خودش ) آدم برفی خوشگلی درست کرده بود که به خاطر سردی هوا نشد که از شما کنار آدم برفی عکس بگیریم که در اولین فرصت اینکار رو خواهیم کرد و همینطور کلاهش رو سر شما گذاشت و ازت عکس گرفت .چه کارا که با شما نمیکنن.......... دخترم دیگه  نزاری کسی سرت کلاه بزاره . فکر کنم هاج و واج موندی که خدایا اینا چیکار میکنن.هههههه

قربون اون چهره ی معصومت برم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

mami neda
11 بهمن 90 19:01
سلام.. واکسن 6 ماهگی همراه با تاخیر مبارک

*************************
مرسی عزیزم
خاله آذين
20 بهمن 90 13:43
خاله با اين كلاه كه سرت كردي خيلي ناز شدي ... مرسي كه اينقدر خانومي و مامانت تعريفتو مي كنه ... باريكلا ...


خاله آذين ديدي كلاه گذاشتن سرم .گريههههههه.
مرسي خاله جونم ممنون . دوست دارم يه عالمه هم خودتو هم آرشيدا رو