برای دردانه ام

ورود به 15 ماهگي ؛ روز جهاني كودك ؛ چكاپ 14 ماهكي ؛ سرماخوردگي و ....

1392/1/16 11:17
نویسنده : مامان دردانه
4,085 بازدید
اشتراک گذاری

مهربونم 

خدا رو شكر كه 14 ماه رو با سلامتي طي كردي و وارد ماه 15 از زندگيت شدي. گلم انشالله كه هميشه سالم و شاد و سربلند باشي...................

خب بهت بگم كه اولين تولد رسمي كه شركت كردي و اسم شما رو هم رو كارت دعوت نوشته بودن  (14 ماه و 4 روز)؛ تولد 5 سالگي آنيسا جون بود . شما تو تولد دختر بسيار خوبي بودي و بغل همه رفتي و با آهنگ ها ميرقصيدي و از صداي بلند اركستر و رقص نور و ... هم نميترسيدي و كلا فكر كنم بهت خوش گذشت ..... 

روز جهاني كودك امسال هم دوباره (مثل پارسال)  در جشن موسسه خيريه روزبه شركت كردي(14 ماه و 7 روز) ولي من جايي ديگه دعوت بودم و بايد ميرفتم و زحمت بردن شما رو بابا جون كشيد البته اونجا هم عمه جون و همسرش هم به شما ملحق شدن و پسر عمه هاي مهربون هم كه از گردانندگان جشن بودن.شنيدم كه خيلي از دوستان من به اتفاق كوچولوهاشون در جشن حضور داشتن . كاش ميشد كه من هم كنارت ميشدم اما .... انشالله سال بعد .................

آبريزش بيني داشتي و سريع از دكتر وقت گرفتم و بردم پيش خانم دكتر مهربون كه هم جلوي پيشرفت سرماخوردگيت رو بگيرم و هم چكاپ دو ماهه انجام بشه . بازم طبق معمول همه چي رضايت بخش بود و دكتر تاكيد كرد كه ديگه هر چي يه آدم بزرگ ميتونه بخوره و شما هم ميتوني اما بايد كمي دقت كنيم . در ضمن عسل و كاكائو رو سوال كردم كه هر دو رو مجاز دونست و از همون شب بهت شير عسل و شير كاكائوي رقيق  داديم كه خيلي خوشت اومد. داروهايي كه خانوم دكتر بهت داد دو تا قطره برا بينيت داد ناپريزول و رينو سالتين(كلرايد سديم ) و دو تا هم شربت برم هگزين و هيدروكسي زين و آنتي بيوتيك اريترومايسين كه اگه خداي ناكرده سرفه ها و خلط چركي داشتي و تب اون رو هم شروع كنيم . خدا رو شكر كار به اونجاها  نكشيد البته تو دوران سرماخوردگي (كه ويروسي هم بود) كمي بي قراري ميكردي يعني همش ميخواستي بغلت كنيم.

و اما بوس هاي آبدار ميكني خيلييييييييييييييييييييييييييييي لذت بخش .كه حاضر نيستم با هيچي تو دنيا عوضش كنم . آخ كه چه كيفي ميكنم وقتي اونجوري تند تند بوسم ميكني و هي ميگي ماما ؛ ماما . غرق لذت ميشم گرچه حسابي صورتم خيس ميشه ..........خيلي مهربون هستي و مدام همه عروسكها و اشياء و... ميبوسي و مياري و نگه ميداري تا من هم ببوسم.

ديگه به آب ؛ باب نميگي و الف رو با فتحه تلفظ ميكني(ab ) ؛ گيلاس (gila ) ؛ به به و غذا (ba ba ) ؛ غذا رو كه ميخوام با قاشق بهت بدم فوت ميكني ؛ وقتي چيزي رو تو بشقاب يا كاسه بهت ميدم اول زير انداز (شامل پارچه يا روزنامه يا ... ) ميندازي بعد ميشيني روش و ميخوري.‌‌ {قربون نظم و مرتبيت برم الهي } ؛ هر كي زنگ ميزنه شما دستت رو ميبري كنار گوشت و مثل تلفن نگه ميداري و بابا  بابا راه ميندازي. از اينكه ساعتها برات كتاب بخونم و يا عكسهاي كتاب ها رو نشون بدم و اسمهاشون رو بگم و يا اسم وسايلي رو بگم و شما بري بياري خسته نميشي؛ همه حيونا رو هاپو و همه پرنده ها رو جوجو صدا ميزني. تقريبا اسم خيلي از وسايل رو ميدوني (گرچه تلفظ نميكني) اما هر چي ميگيم ميري و برامون مياري ؛ راه رفتنت هم تند شده و بيرون هم كفش پات ميكنيم و خودت راه ميري و خلاصه شدي گلوله نمك و بسيار بسيار بسيار دلنشين ؛ خانوم ؛ مهربون و  اما شيطون .

مهرسا خانم آماده شده برا بيرون رفتن

 دم در ورودي منزل قبلي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

saba
8 آبان 91 16:09
عزیز دلم ایشالا که همیشه سالم باشی و شیرین کاری کنی و مامانی رو ذوق زده کنی دختر باهوش من!!!!


مرسي خاله جونم . قلبونت برم