برای دردانه ام

اولین دیدار

1391/1/7 8:45
نویسنده : مامان دردانه
1,269 بازدید
اشتراک گذاری

مهربونم

بعد از به هوش اومدن و منتقل کردن به بخش خاله های مهربون و عمه تو اتاق (که بالاخره تونستیم  اتاق خصوصی بگیریم ) منتظرم بودن. اولین لحظه ای که شما رو نشونم دادن باورم نمیشد . اصلا تمیتونم اون لحظه رو وصف کنم . خدا رو شکر که سالم بودی و زردی هم نداشتی. وزنت ٢ کیلو و ٩٠٠ گرم بود و قدت ٤٨ سانت . موهای سرت کاملا مشکی بود و لبهای کاملا صورتی  . کلا همه میگن شبیه بابایی هستی . الهی قربونت بشم . هنوز هم باورم نمیشه . گاهی فکر میکنم همه اینها تو خوابه.

niniweblog.com

یک شب تو بیمارستان موندیم و روز بعد حدود ساعت ١٢ مرخص شدیم . و همگی اومدیم خونه . راستی مهمونهامون از تهران هم رسیدند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)