برای دردانه ام

چهارشنبه سوري ؛ تحويل سال ؛ عيد 92 ؛ تولد ماماني و سيزده بدر

1392/2/3 19:34
نویسنده : مامان دردانه
1,461 بازدید
اشتراک گذاری

 

مهربونم 

دنیا را می دهم برای لبخندت !
هراسی نیست...
شاد که باشی,
دنیا ازآن من است... !

چهارشنبه سوري اول رفتيم ديدن باباي بنده و بعد جشن آتش بازي رو خونه عمه جون بر پا كرديم( هوا كمي سر بود و شما هم زياد مايل نبودي كه از بغلم پائين بياي) و شام هم مهمونشون بوديم و بعد دسته جمعي رفتيم خونه باباي بابايي برا عرض تبريك ... و بعد هم مختصرا" مراسم قاشق زنيچشمک

امسال اصلا برام حال و هواي عيد نداشت و بر خلاف شور و شوق هميشگي دم عيد ؛ بدون هيچ اشتياقي وارد سال 92 شديم . امسال سفره هفت سين هم نچيدم  فقط بخاطر شما سه تا ماهي قرمز كوچولو خريديم و سبزه هم كه هديه يكي از آشناها بود و  ممنون كه شما و بابايي لحظه تحويل سال پيشم بودين . بودنتون با وجود همه غصه ها به من آرامش ميده . اميدوارم كه امسال سال خيلي خوبي برامون باشه تا شايد كمي از تلخي هاي سال قبل رو كاهش بده. سعي كردم همه ي خاطرات بد رو بزارم بمونه تو سال كهنه و با دلي پر از اميد وارد سال نو بشم ... 

اميدوارم هر سالت بهتر و پربارتر و شادتر از سال قبل باشه .عيدت مبارك گلم 

گلم امسال هم سال کبیسه بود یعنی اسفند 30 روز بود ولحظه سال تحویل هم ساعت 2:30 ظهر بود . 

امسال به دليل شرايطي كه وجود داشت نتونستيم برا سفر برنامه ريزي كنيم و اين شد كه عيد رو در شهر خودمون گذرونديم و كل 5-6 روز تعطيلي به ديد و بازديد عيد ؛ و مهموني رفتن و مهمون داشتن گذشت .به شما كه حسابي خوش گذشت اولا مدام در حال مهموني رفتن  بوديم و هي شكلات و شيريني(قبلا اصلا نميدونستي شكلات چيه ....) و آجيل (علي الخصوص پسته و بادوم هندي) ميل مينموديد و كلي هم عيدي جمع كردي (نقدي و غير نقدي) . خاله جون بنده و عموي جنابعالي هم به اتفاق خانواده هاشون عيد تشريف آورده بودن و چند روزي در خدمتشون بوديم . در كل همش يا خونه كسي بوديم و يا مهمون داشتيم ... در جوار دختر عمو و پسرعمو به شما حسابي خوش گذشت . راستي نميدونم چه حكمتي بود كه يه جاهايي خيلي شلوغ ميكردي و به همه چي دست ميزدي و همه اتاقها سرك ميكشيدي و بعضي جاها از جات تكون نميخوردي.سوال

كلمات جديدي ياد گرفتي كه به عيد مربوط ميشد. حاجي فيروز ؛ سبزه ؛ ماهي كوچولو ؛ عيدي و ....

متاسفانه تعطيلات من به سرعت برق و باد گذشت و شما از 5 فروردين تا 18 با بابا ميموندي و البته نصف بيشتر زماني كه من اداره بودم رو خواب بودي. 

به سلامتي 20 ماه رو پشت سر گذاشتي و وارد 21 امين ماه از زندگيت شدي.... 

 

روز تولدم شام مهمون داشتيم و بعدش هم بساط نواختن سازهاي سنتي (سنتور ؛ تنتك ؛  سه تار و دف) به راه بود.

سيزده بدر هم  ناهار رو با خانواده بنده (خاله ها و دختر خاله ها ) بوديم  وقرار بود  عصرونه رو بريم باغ عمو جون شما كه شرايطي پيش اومد كه نتونستيم .

و اما بسيار بسيار دختر شيطون و شيرين زباني شدي. ميشه گفت كه كامل صحبت ميكني و جملات دو يا سه كلمه اي ميسازي . افعال؛ صفت ها (مثل خوشگل ؛ سنگين و...) رو بكار ميبري و خيلي از كلمات رو ميگي . كلماتي كه من خيلي دوست دارم عبارتند از : babaaze (زرافه ) ؛ memedos (ميكي موس) ؛ ab bebel ( شب بخير ) ؛ dabsh ( درش بيار) ؛ angili bed ( انگري برد) ؛خطرناک ؛bedamaeiid (بفرمائید)؛aloodas (عروسک)؛dafmal nodadi(دستمال کاغذی) ؛mobaalake ( مباركه )و وقتي ميپرسن خونتون كجاست ؟ ميگي etemadie ؛ و طبقه سوم.... علاقه شديدي به پرو لباس داري و كارت اين شده كه يكي يكي لباساتو از هر جا كه تونستي بپوشي و بگي " اندازه ست " ؛ گاها با خودت حرف ميزني يا شعرهايي كه بلدي ميخوني يا لي لي حوضك و اسم افرادي كه بلدي و ....؛ با موبايل هاي تاچ بلدي كار كني  ؛در تقليد استاد هستي و هر كاري كه ديگران بكنن يا حرفي بزنن  شما هم انجام ميدي مثلا مسابقه اي بود كه ليوان رو رو پيشونيشون ميزاشتن و مسيري رو طي ميكردن شما هم از من آب خواستي و بعد از خوردن آب ليوان رو گذاشتي رو پيشونيت  ؛يا رقص عربي (خم ميشي عقب و دستات رو تكون ميدي ؛ نوشتن با خودكار رو خيلي دوست داري. 

در جواب هر سوال که کلمه کجا داشته باشه ....میگه این بل اون بل (یعنی اینور اونور)

در جواب هر سوالی که چه جوری داشته باشه ....میگی اینجوری ...هه هه

و هر چی میخوای با انگشت نشون میدی و مدام میگی از اینا از اونا ....... از اینا از اونا

تقریبا همه چی رو میگی البته نه تقلید بلکه اسم همه چی رو میدونی نه اینکه ما بگیم و تکرار کنی حتی تا فرمون ؛ ترمز دستی ؛ دنده و .......

نوروز 92

 آماده رفتن به عید دیدنی

عید دینی خونه عمو محسن و پروانه جون

علاقه مهرسا به لاک

 

شهربازی رفتن در تعطیلات نوروز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

آذین
7 اردیبهشت 92 11:43
قربونت بره خاله آذین ... چه دخمل نازی شدی خاله ... عیدتم مبارک باشه خوشملم


صبا مامان نیوشا
7 اردیبهشت 92 13:26
خوشکل منو ببین چه بزرگ شده ماشالا. اسپند یادت نره مامانش. سال نوی خوبی رو شروع کنی عسلکم. پر باشه از مسافرتهای عااااالی
خاله ماهک
8 اردیبهشت 92 15:09
دختر نگو بلا بگو خوشمل خوشملا بگوووووووووووووووو عاشق کلماتت شدم خاله اییییییییییی ............. راستی مامان گلش یادش رفته کلمه خطرناک دخملونو بنویسه که چی میگه... ایشالا که همیشه این جوری و خوشحال باشید
سارا مامان رزا
5 خرداد 92 17:10
سلام مهرناز جون
دختر ناز و بامزه ای داری خدا حفظش کنه

مرسي عزيزم