برای دردانه ام

تابستان سال 95 و تولد 5 سالگيت

آهسته فتح كرده اي با چشمهايت  هر چه داشته ام را ... حالا تمام جهان من مستعمره ي توست ! تاريخ 27 تير 95: صبح از طرف مهد بردنتون تولد همكلاسيت (نيلا جون ) و كلي بهت خوش گذشته بود. عصر هم به اتفاق همكاراي نازنينم شما و رها جون و آوا جون و آرشيدا جون رو برديم تاتر " اين مزرعه مال كيه " تاريخ 30 تير 95: يكي دو روزي بود غذا نميخوردي و همش ميگفتي دهنم درد ميكنه و كف دست و پات هم يكي دو تا جوش زده بود. از اونجايي كه رها جون قبلا اين مدل بيماري رو گرفته بود آشنايي جزئي داشتم و وقتي هم بردم پيش دكترت تائيد كرد كه ويروس دست و پا و دهن گرفتي. تاريخ 3 مرداد 95: عروسي تيناي عزيزم.كه خيلي بهت خوش گذشت خصو...
15 آذر 1395

فصل بهار سال 95

عزيزترينم  و اما آخرين اتفاق فروردين ماه اين بود كه مامان دوست مهدكودكيت بهار جون شما رو برا تولد بهار دعوت كرد خونه شون . با مامان و باباي بهار جون رو تو مهد آشنا شده بودم و دورادور ميشناختمشون . خلاصه اينكه با وجوديكه استرس داشتيم اما موافقتمون رو اعلام كرديم كه بري تولد و دو تا از دوستاي ديگه ت هم دعوت بودن. روز 30 فروردين (95/01/95)   بردمت و تحويل مامان بهار جون دادم و يه بار زنگ زدم و گفتن هنوز تولد تموم نشده و يكبار اومدم دنبالت و گفتن شام نخورديم و قرار شد خودشون تولد تموم شد تماس بگيرن . حدود 9 بود كه تماس گرفتن واومدن دنبالت . خيلي خيلي بهت خوش گذشته بود. اولين تولدي بود كه تنهاي تنها رفتي.  با توجه به اينكه...
9 تير 1395

نوروز95 و سفر به تهران

دلبندم عيد امسال اولين سالي بود كه سه نفري خونه ي خودمون بوديم . تحويل سال ساعت 8 صبح بود و بيدار شديم گرچه خوابالو بوديم اما سر سفره هفت سين نشستيم  و سال رو تحويل كرديم . عشقم اميدوارم سالي كه پيش رو داريم سال خيلي خيلي خوبي براي همه مون باشه. بعد از خوردن صبحانه رفتيم خونه عزيز جون برا ديدنشون كه همه اونجا بودن و بعد رفتيم خونه بابا بزرگ. و همون لحظه تصميم بر اين شد كه دايي وحيد و دايي فريد هم همراه ما بيان تهران  چون من از مدتها پيش تهران اسكان گرفته بودم . هميشه دلمون ميخواست يكبار در تعطيلات عيد بريم تهران . يا مسافرتهاي ديگه ميرفتيم و يا اقوام تهراني ميومدن زنجان و ميسر نميشد تا بالاخره عزممون رو جزم كرديم و تصميم گرفت...
31 خرداد 1395

روزهاي باقيمانده تا پايان سال 1394

عزيز دلم  همونطور كه گفتم 29 بهمن ماه عمل لوزه  داشتي و بعد هم كه مهمونهايي كه زحمت ميكشيدن و ميومدن خونه مون . و 8 اسفند اولين روزي بود كه مهد رفتي.  12 اسفند وقت آتليه داشتي كه مهد كودكت هماهنگ كرده بود و اولين بار بود كه شما رو با تيپ زمستوني برديم آتليه . 13 اسفند تولد يكسالگي هلناي عزيز بود كه در هتل بزرگ برگزار شد و شام به اتفاق همه خانواده رفتيم . 19 اسفند بخاطر نگراني از سرفه هات بردم خانم دكتر مهربون شما رو معاينه كرد و گفت خيلي خوب شد اين سرماخوردگي روزاي اول عمل اتفاق نيفتاد چون قطعا برا بخيه ها مشكل ساز ميشد. و انتي هيستامين و ايبوپروفن  وقطره بيني داد .و پروسپان و لوزه رو نگاه كرد گفت دست دكتر درد...
31 خرداد 1395

سه روز سخت بعد از عمل لوزه

عشقم  وقتي رسيديم خونه شما خوابيدي. تازه خوابت برده بود كه كلي مهمون اومد خونه مون ... البته شما بيشتر تايم رو خواب بودي. هيچي نميخوردي. بعد بابا بزرگ اومد و بعد هم عمه جون . از جات تكون نميخوردي و ميخواستي هر دو دست من تو دستت باشه و يا اتاقت باشيم و شما رو پام بخوابي و دستام رو بگيري. حتي نميتونستم يكي ازدستام رو از دستت بيرون بكشم . حتي وقتي خوابت ميبرد و دستم رو ميكشيدم چشمات رو باز ميكردي و اشاره ميكردي دستت رو بده  . حرف نميزدي و هيچي نميخوردي.  صبح روز جمعه عمو غلامرضا به اتفاق خانواده اومدن و شما باز هيچ حرفي نزدي و هيچي نخوردي . موقع خوردن هم گريه ميكردي و اشاره ميكردي كه درد ميكنه . به زور تهديد كه اگه نخوري مج...
3 اسفند 1394

آزمايش خون و عمل لوزه مهرساي عزيز

دلبندم  گفتم كه بخاطر لوزه شما سه بار رفتيم تهران .يك بار پيش يه دكتر و دوبار پيش دكتر ديگه. و نهايتا تصميم گرفتيم كه شهر خودمون عمل كنيم . دكتري كه تهران برده بوديم يكي از دكتراي حاذق رو پيشنهاد كرد و گفت از دانشجويان بسيار زرنگش بوده و براش معرفي نامه نوشت . ... شما رو برديم پيش جراح و متخصص گوش و حلق و بيني كه انتخاب كرده بوديم و عكس و نامه دكتر تهران رو ديد و تائيد كرد كه نيازه عمل بشي و خواست آزمايش خون انجام بديم و  نامه دكتر بيهوشي. 11 بهمن شما رو برديم پيش خانم دكتر مهربونت و آبله مرغون و ماجراي دكتر تهران رو براش تعريف كرديم و اون هم دكتري رو كه انتخاب كرده بوديم رو تائيد كرد و كامل راهنمايي كرد كه چه كارايي بايد ...
2 اسفند 1394

آبله مرغون مهرسا جون و سفر به تهران بخاطر لوزه

نفسم  قرار بود روز 29 دي ماه بريم تهران تا دكتر كه دفعه قبل رفته بوديم وضعيت شما رو با دفعه قبل چك كنه و بگه كه نيازي به عمل لوزه هست يا نه . روز قبل از سفر ميخواستم شما رو حموم كنم كه ديدم كمي بدنت گرمه و بعد از دراوردن لباسهات ديدم چند جاي بدنت جوش زده (زير بغل و زير گردن و پشت ). سريع اماده شديم و خودمون رو رسونديم كلينيك اما چون دير وقت بود و تايم كاري دكتر متخصص اطفال داشت تموم ميشد بهمون وقت ندادن كه اجازه خواستيم شرايط رو به دكتر بگيم شايد قبول كرد شما رو ويزيت كنه. گفتيم كه فردا عازم سفر هستيم و شما رو معاينه كرد و گفت حدسمون درسته و آبله مرغون گرفتي. پماد كالامين داد و تب بر و يه شربت ديگه.و گفت سفر ايرادي نداره اما تا 7 ...
2 اسفند 1394