سفر به تهرن و فريدونكنار
دلبندم ببخشيد كه كم فرصت ميكنم كه وبلاگت رو بروز كنم .... تو اين مدت اتفاقات كوچيك و بزرگ زيادي افتاده كه فكر نميكنم نيازي باشه كه همه ش اينجا ذكر بشه .اما طبق معمول يكسري از چيزايي كه برا خودم مهم تر بود رودوست دارم برات بنويسم. اولين عروسي كه من شما رو بردم درست روزي بود كه 21 ماه رو تموم كردي ؛ البته قبلا يه عروسي با عمع جون رفته بودي.... برام جالب بود كه وقتي لباس ماكسي پوشيدم كه كمي هم كار شده بود شما گفتي مامان عروس خانم شده ...هه هه و الان هم اين جمله رو زياد تكرار ميكني هر وقت من يا كس ديگه اي لباس بلند ميپوشه . اونجا هم به محض ورود عروس گفتي:" مامان عروس خانم خوشگله"... بعد از چند روز دوباره ع...
نویسنده :
مامان دردانه
10:13